غزل شمارهٔ ۲۷۹۰
عمر سبک عنان کجاست از نظرم تو میروی
دامن خود گرفتهام مینگرم تو میروی
موج نقاب حیرت است بر رخ اعتبار بحر
گرگهرم تو ساکنی ورگذرم تو میروی
غنچهکمین نشستهام دامن بویگل بهکف
جیب تامل از هوسگر بدرم تو میروی
بر در جود کبریا نیست ترانهٔ گدا
نامکریم بر زبان مستکرم تو میروی
خلق طلب بهانهات محمل وهم میکشد
سیر خودت هزار جاسث دیر و حرم تو میروی
با نفس آمد و شدیست لیک ندارم امتیاز
قاصد من تو میرسی نامه برم تو میروی
لالهکجا و کو سمن تا شکند کلاه من
همچو بهار ازین چمنگل بهسرم تو میروی
هستی و نیستی چو شمع پرتوی ازخیال توست
با شب من تو آمدی با سحرم تو میروی
عکس حضور عیش ما خارج شخص هیچ نیست
من ز برت کجا رومگر ز برم تو میروی
بیدل از التفات تو دوری من چه ممکن است
در وطنم تو مونسی همسفرم تو میروی
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمر سبک عنان کجاست از نظرم تو میروی
دامن خود گرفتهام مینگرم تو میروی
هوش مصنوعی: عمر کوتاه من کجاست که در حال گذر است، در حالی که تو به آرامی در حال حرکت هستی و من در اینجا با دقت به تو نگاه میکنم.
موج نقاب حیرت است بر رخ اعتبار بحر
گرگهرم تو ساکنی ورگذرم تو میروی
هوش مصنوعی: موجی از حیرت بر چهرهی اعتبار دریا قرار دارد. اگر تو در آنجا بمانی، گوهری را در اختیار داری و اگر من از آنجا عبور کنم، تو در حال رفتن هستی.
غنچهکمین نشستهام دامن بویگل بهکف
جیب تامل از هوسگر بدرم تو میروی
هوش مصنوعی: من در انتظار نشستهام و بویی از گلهای تازه به دامن گرفتهام. از هوس و آرزو دوری میکنم، در حالی که تو به راهت ادامه میدهی.
بر در جود کبریا نیست ترانهٔ گدا
نامکریم بر زبان مستکرم تو میروی
هوش مصنوعی: در درگاه بزرگی و بخشش، آواز گدایان شنیده نمیشود، اما نام کریم همچنان در دلهای مست و شاداب تو جاریست. تو رفتی و این حال و هوای عشق و محبت را به یادگار گذاشتی.
خلق طلب بهانهات محمل وهم میکشد
سیر خودت هزار جاسث دیر و حرم تو میروی
هوش مصنوعی: مردم به دنبال بهانهای هستند تا در مورد تو صحبت کنند و ذهن خود را مشغول کنند، در حالی که خودت همواره در حال سفر به جایی هستی که هزاران راز و معبد در آن وجود دارد.
با نفس آمد و شدیست لیک ندارم امتیاز
قاصد من تو میرسی نامه برم تو میروی
هوش مصنوعی: نفس ما مدام در حال حرکت و تغییر است، اما من توانایی نداشتم که تو را از دیگران متمایز کنم. تو به من میرسی و نامهام را میفرستی، در حالی که خودت در حال رفتن هستی.
لالهکجا و کو سمن تا شکند کلاه من
همچو بهار ازین چمنگل بهسرم تو میروی
هوش مصنوعی: لاله کجا و سمن کجا؟ تا کلاه من را بشکند، چون بهار که از این چمن میگذرد، تو در حال رفتن هستی.
هستی و نیستی چو شمع پرتوی ازخیال توست
با شب من تو آمدی با سحرم تو میروی
هوش مصنوعی: وجود و عدم مانند نوری هستند که از تصورت به وجود آمدهاند. وقتی شب به سر میرسد، تو به زندگیام میدانی و با صبح، دوباره از من دور میشوی.
عکس حضور عیش ما خارج شخص هیچ نیست
من ز برت کجا رومگر ز برم تو میروی
هوش مصنوعی: حضور ما در لذت و شادی، هیچ معنایی ندارد به جز تصویر تو. من کجا میتوانم بروم وقتی تو از کنار من میروی؟
بیدل از التفات تو دوری من چه ممکن است
در وطنم تو مونسی همسفرم تو میروی
هوش مصنوعی: بیدل از توجه تو دوری من غیرممکن است، چرا که در وطنم، تو همدم و همسفر من هستی و من تو را ترک نمیکنم.