غزل شمارهٔ ۲۷۹
ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تابها
چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خوابها
اینقدر تعظیم نیرنگ خم ابروی کیست
حیرت است از قبله رو گرداندن محرابها
ساغر سرگشتگی را نیست بیم احتساب
بیخلل باشد ز گردون گردش گردابها
نیست آشوب حوادث بر بنای رنگ عجز
سایه را بیجا نسازد قوت سیلابها
گر زبان در کام باشد راز دل بیپرده نیست
ساز ما مینالد از ابرام این مضرابها
سخت دشوار است ترک صحبت روشندلان
موج با آن جهد نتواند گذشت از آبها
بستن چشمم شبستان خیال دیگرست
از چراغ کشته سامان کردهام مهتابها
گر نفس زیر و زبر گردیده باشد دل، دل است
تهمت خط برندارد نقطه از اعرابها
زلف او را اختیاری نیست در تسخیر دل
خودبهخود این رشته میگیرد گره از تابها
کجسرشتان را کشاکش دستگاه آبروست
موج در بحر کمان میخیزد از قلابها
فرش مخمل همبساط بوریای فقر نیست
چون صف مژگان گشاید محو گردد خوابها
بیدل از ما نیستی هم خجلت هستی نبرد
برنمیدارد هوا گشتن تری از آبها
غزل شمارهٔ ۲۷۸: زهی سودایی شوق تو مذهبها و مشربهاغزل شمارهٔ ۲۸۰: ای ز شوخیهای حُسنات محوِ پیچ و تابها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تابها
چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خوابها
هوش مصنوعی: ای زیبایی که زلفهایت همچون آئینه دل را میدرخشد، تابهای موجود در زلفت مانند مژههایی هستند که بر چشمهای سیاه تو خوابها را پنهان کردهاند.
اینقدر تعظیم نیرنگ خم ابروی کیست
حیرت است از قبله رو گرداندن محرابها
هوش مصنوعی: دلیل تعظیم و احترام به نیرنگ یک ابرو چیست؟ اینکه از سمت قبله دور میشویم، جای تعجب دارد.
ساغر سرگشتگی را نیست بیم احتساب
بیخلل باشد ز گردون گردش گردابها
هوش مصنوعی: کاسهی سرگشتگی هیچ نگرانیای ندارد و بدون هیچ مانعی، از چرخش آسمان و تلاطمها عبور میکند.
نیست آشوب حوادث بر بنای رنگ عجز
سایه را بیجا نسازد قوت سیلابها
هوش مصنوعی: آشوبهای زندگی نمیتواند بر پایههای ناتوانی تأثیر بگذارد و قدرت سیلابها نمیگذارد که سایهای ناچیز در جای خود قرار بگیرد.
گر زبان در کام باشد راز دل بیپرده نیست
ساز ما مینالد از ابرام این مضرابها
هوش مصنوعی: اگر زبان در کام باشد، راز دل و احساسات، به راحتی و آشکار بیان نمیشود. در این حال، ساز ما به اجبار از نواهای متنوع و زیبا نوای دل را فاش میکند.
سخت دشوار است ترک صحبت روشندلان
موج با آن جهد نتواند گذشت از آبها
هوش مصنوعی: ترک کردن صحبت با افرادی که اندیشههای روشن و روشنی دارند، کار بسیار دشواری است، زیرا مانند این است که تلاش کنیم از روی آبها عبور کنیم.
بستن چشمم شبستان خیال دیگرست
از چراغ کشته سامان کردهام مهتابها
هوش مصنوعی: زمانی که چشمانم را میبندم، دنیای خیالاتی برایم ایجاد میشود که به کلی متفاوت است. انگار که با نور مهتاب، فضایی زیبا و دلنشین ساختهام.
گر نفس زیر و زبر گردیده باشد دل، دل است
تهمت خط برندارد نقطه از اعرابها
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان دچار تلاطم و آشفتگی باشد، اما دل همچنان دل است و نمیتواند به خطا و اتهام دچار شود؛ حتی یک نقطه از نشانهگذاریها نمیتواند بر آن تاثیر بگذارد.
زلف او را اختیاری نیست در تسخیر دل
خودبهخود این رشته میگیرد گره از تابها
هوش مصنوعی: موهای او از اختیار خود خارج است و به طور طبیعی دلها را تسخیر میکند. این رشته به قدری جذاب است که به خودی خود گره میخورد و پیچیده میشود.
کجسرشتان را کشاکش دستگاه آبروست
موج در بحر کمان میخیزد از قلابها
هوش مصنوعی: افراد بدسرشت و نادرست در تلاشاند تا خود را در جامعه به نمایش بگذارند و اعتبار کسب کنند. مانند امواجی که در دریا به شکل کمان درمیآیند و از قلابها جابهجا میشوند، آنها نیز در پی دستیابی به مقام و موقعیتی خاص هستند.
فرش مخمل همبساط بوریای فقر نیست
چون صف مژگان گشاید محو گردد خوابها
هوش مصنوعی: فرش مخمل نمیتواند جایگزین فقر و تنگدستی باشد، زیرا زیبایی و جذابیت فرش به اندازهی نازک و لطیف بودن مژههاست که میتواند آدم را در خواب و خیال غرق کند.
بیدل از ما نیستی هم خجلت هستی نبرد
برنمیدارد هوا گشتن تری از آبها
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به ناتوانی و معذوریت اشاره دارد. گویا شاعر به نوعی از حالتی غمگین یا مأیوسانه سخن میگوید که در آن، ناتوانی در مواجهه با مشکلات و عدم موفقیت در تلاشهای انجام شده حس میشود. همچنین، این احساس در تضاد با وجود زندگی و چالشهای آن است که به نوعی در این بیت به تصویر کشیده شده است.