گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۸۶

بازم به جنون زد هوس طرح زمینی
کز نام سخن تازه کنم قطعه نگینی
حیرت به دلم ره نگشاید چه خیال است
بوی نگهی برده‌ام از آینه بینی
زین ساز ضعیفی به چه آهنگ خروشم
صور است اگر واکشی از پشه طنینی
ای فقرگزین‌! خرقهٔ صد رنگ مپرداز
حیف‌ست دمد گلبنی از خاک ‌نشینی
در طینت خست نسبان جوهر اخلاق
از تنگی جا در رحمی مرده جنینی
افسوس به دامان هوایت نشکستیم
گردی که زند دست به آرایش چینی
خجلت‌کش نقش قدم آبله‌دارست
در راه تو هر سو عرق آلوده جبینی
بافتنهٔ آن نرگس کافر چه توان کرد
چون سبحه گرفتم به هم آرم دل و دینی
پیش آی که چون شمع نشسته‌ست به راهت
در گردش رنگم نگه بازپسینی
بیدل چو شرر چشم به فرصت نگشودم
تا یک مژه جاروب کشم خانهٔ زینی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازم به جنون زد هوس طرح زمینی
کز نام سخن تازه کنم قطعه نگینی
هوش مصنوعی: دوباره با جنون به سوی آرزوهایم رفته‌ام، خواهش از زمین که نامی تازه بسازم و قطعه‌ای از زیبایی را کنار هم بچینم.
حیرت به دلم ره نگشاید چه خیال است
بوی نگهی برده‌ام از آینه بینی
هوش مصنوعی: دل من در حیرت است و نمی‌تواند راهی پیدا کند، اما چه تصوری دارم! بویی از نگاه معشوق را که در آینه دیده‌ام، با خود به همراه دارم.
زین ساز ضعیفی به چه آهنگ خروشم
صور است اگر واکشی از پشه طنینی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر صدای ضعیفی مانند وزوز یک پشه را بشنویم، نشان‌دهنده این است که ما به شدت به چیزهای کوچک و ناچیز واکنش نشان می‌دهیم. به عبارت دیگر، این بیانگر ناتوانی و ضعف ما در برابر مسائل و چالش‌های بزرگ است.
ای فقرگزین‌! خرقهٔ صد رنگ مپرداز
حیف‌ست دمد گلبنی از خاک ‌نشینی
هوش مصنوعی: ای کسی که فقر را برمی‌گزینی! چرا لباس‌هایی با رنگ‌های مختلف به تن می‌کنی؟ این کار ناپسند است، چون خوشه‌ای از گل‌ها از دل خاک برمی‌خیزد.
در طینت خست نسبان جوهر اخلاق
از تنگی جا در رحمی مرده جنینی
هوش مصنوعی: در ذات و سرشت ضعیفان، فضایل اخلاقی به خاطر محدودیت‌ها و بی‌انصافی‌ها، به حالت پنهان و در درون نهاد وجود داشته و به طور کامل شکوفا نمی‌شود. مانند جنینی که در رحم مادر، به خاطر تنگی فضا، نمی‌تواند به خوبی رشد کند.
افسوس به دامان هوایت نشکستیم
گردی که زند دست به آرایش چینی
هوش مصنوعی: متأسفانه نتوانستیم از زیبایی‌ها و جذابیت‌های تو بهره‌مند شویم و از دست رفته‌ایم در دنیای فریبنده و دل‌فریب تو که مانند دستانی هنرمند به آرایش این زیبایی مشغولند.
خجلت‌کش نقش قدم آبله‌دارست
در راه تو هر سو عرق آلوده جبینی
هوش مصنوعی: در مسیر تو، هر طرف که نگاه می‌کنم، رد پاهایی وجود دارد که شرم و عرق بر پیشانی می‌نشاند.
بافتنهٔ آن نرگس کافر چه توان کرد
چون سبحه گرفتم به هم آرم دل و دینی
هوش مصنوعی: نمی‌توانم آن نرگس جذاب و شیطانی را که بافتن، درک کنم؛ زیرا وقتی دلم را به یکدیگر متصل کردم، دینی هم به آن واگذار می‌کنم.
پیش آی که چون شمع نشسته‌ست به راهت
در گردش رنگم نگه بازپسینی
هوش مصنوعی: به جلو بیا، زیرا من مانند شمعی هستم که در مسیر تو ایستاده‌ام و رنگ و بوی زندگی‌ام به خاطر تو زنده است. نگاهت را پس نگیرید.
بیدل چو شرر چشم به فرصت نگشودم
تا یک مژه جاروب کشم خانهٔ زینی
هوش مصنوعی: من هنگامی که فرصت را دیدم، چشمم را باز نکردم و در دل آرزو داشتم که ای کاش می‌توانستم با یک مژه، زینت‌های زندگی‌ام را مرتب کنم.