گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۷۴

قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی
به طبع آرزویم‌، تر دماغی کرده توفانی
نگه صورت نبندد بی‌گشاد بال مژگانی
تماشا پیشه را لازم بود چاک گریبانی
بقدر شوخی آه است دل مغرور آزادی
به رهن گرد‌باد این دشت دارد چین دامانی
نسیمی می‌تواند برد از ما رخت خودداری
جنون انگاره‌ایم اما میسر نیست سوهانی
به ذوق بیخودی چندان‌که خواهی سعی و جولان‌کن
بقدر گردش رنگت نفس رفته‌ست میدانی
فلک گر حلقهٔ زنجیر عدل‌ست اینقدرها بس
که بهر نازنینان سازد از آیینه زندانی
گر اعجاز محبت آبیار عافیت گردد
ز دود دل توان چون شعله‌کرد ایجاد ریحانی
به اسباب هوس مفریب شوق بی‌نیازم را
غرور موج بر خار و خس افشانده‌ست دامانی
سواد دشت امکان روشن‌ست از فکر خود بگذر
تامل نشئهٔ دامن نمی‌خواهد گریبانی
درین دقت فضا سعی قدم معذور می‌باشد
مگر دستی بهم سایی و ریزی رنگ جولانی
قناعت نیست در طبع فضولی مشربت بیدل
وگرنه آسمان شب تا سحر دارد چراغانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی
به طبع آرزویم‌، تر دماغی کرده توفانی
هوش مصنوعی: کاسه‌ای که حاوی زخم‌هایم است، در هوای آب، به آرزوهایم پرتاب شده و به این ترتیب طوفانی از احساسات را به وجود آورده است.
نگه صورت نبندد بی‌گشاد بال مژگانی
تماشا پیشه را لازم بود چاک گریبانی
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم مفهوم این بیت را به زبان ساده بیان کنیم، باید بگوییم که جمال و زیبایی بدون دل‌گشایی و آزاد کردن نگاه‌ها ارزشی ندارد. همچنین برای درک زیبایی، باید به شکاف‌ها و جزئیات آن توجه کرد. در حقیقت، زیبایی واقعی نیاز به گشاده‌نظری و دقت در مشاهده دارد.
بقدر شوخی آه است دل مغرور آزادی
به رهن گرد‌باد این دشت دارد چین دامانی
هوش مصنوعی: دل مغرور آزادی، به اندازه‌ی یک شوخی، در آوای باد در این دشت، مانند چین و چروک های دامن، ناپایدار است.
نسیمی می‌تواند برد از ما رخت خودداری
جنون انگاره‌ایم اما میسر نیست سوهانی
هوش مصنوعی: نسیمی می‌تواند ما را از جنون و دیوانگی نجات دهد، ولی به آسانی نمی‌توانیم خود را از آن دور کنیم.
به ذوق بیخودی چندان‌که خواهی سعی و جولان‌کن
بقدر گردش رنگت نفس رفته‌ست میدانی
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که می‌خواهی با شوق و بی‌خودیت فعالیت و تلاش کن، زیرا نفس تو به اندازه‌ی تنوع رنگ‌هایی که داری، رفته است و این را می‌دانی.
فلک گر حلقهٔ زنجیر عدل‌ست اینقدرها بس
که بهر نازنینان سازد از آیینه زندانی
هوش مصنوعی: اگر افلاک زنجیری از عدل باشند، همین اندازه کافی است که به خاطر محبوبان، از آینه‌ای چون زندان بسازند.
گر اعجاز محبت آبیار عافیت گردد
ز دود دل توان چون شعله‌کرد ایجاد ریحانی
هوش مصنوعی: اگر قدرت عشق به ما زندگی آرامی ببخشد، پس می‌توانیم از درد دل خود چون شعله‌ای، عطر و خوشبوئی تولید کنیم.
به اسباب هوس مفریب شوق بی‌نیازم را
غرور موج بر خار و خس افشانده‌ست دامانی
هوش مصنوعی: من به وسایل و ابزارهایی که باعث تحریک هوس می‌شوند نیازی ندارم؛ زیرا احساس شوق و اشتیاق من به حدی است که مانند موجی دریا، بر خار و گیاه بی‌ارزش می‌تازد و آن‌ها را به اطراف می‌پراکند.
سواد دشت امکان روشن‌ست از فکر خود بگذر
تامل نشئهٔ دامن نمی‌خواهد گریبانی
هوش مصنوعی: در دشت امکان، روشنایی وجود دارد. باید از فکر خود فراتر بروی؛ چراکه تأمل و تفکر در این حالت، نیازی به زنجیری برای محدود کردن خود ندارد.
درین دقت فضا سعی قدم معذور می‌باشد
مگر دستی بهم سایی و ریزی رنگ جولانی
هوش مصنوعی: در این محیط خاص، تلاش برای پیشرفت و حرکت ممکن است دشوار باشد، مگر اینکه دستی در کار باشد که به کمک بیاید و به نوعی زیبایی و رنگین‌کمانی از فعالیت‌ها اضافه کند.
قناعت نیست در طبع فضولی مشربت بیدل
وگرنه آسمان شب تا سحر دارد چراغانی
هوش مصنوعی: سخن از آن دارد که اگر انسان بخواهد همیشه به دنبال خواسته‌های نامحدود باشد، هرگز قانع نخواهد شد. در حالی که در واقع، زیبایی‌ها و فرصت‌های زیادی در اطراف ما وجود دارد که اگر توجه کنیم، می‌توانیم از آن‌ها بهره‌مند شویم. مانند آسمان شب که با ستاره‌ها روشن است و نشان‌دهنده زیبایی و جذابیت زندگی است.