غزل شمارهٔ ۲۷۷۲
شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی
سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی
جهانی رفته است از خویش در اندیشهٔ وهمی
سرابی هم نمیبینیم و کشتیهاست توفانی
نگه واری تأمل گر نمایی صرف اینگلشن
تماشا هرزه گردی دارد و غفلت تن آسانی
چو صبح از وضع امکان وحشتی داریم زین غافل
که هر کس گرد دامان خود است از دامن افشانی
حریف عرض رسوایی نهای فال تغافل زن
مژه پوشیدنتکم نیستگر خود را بپوشانی
به چشم خلق آدم باش اگر گاو و خری داری
که از کج بینی این قوم بر عکس است انسانی
دهان گفتگو را خاتم مهر خموشی کن
اگر داری به ملک عافیت ذوق سلیمانی
به یک دم خامشی نتوان ز کلفتها برون جستن
نفس را آب کن چندان که گرد خویش بنشانی
جداگردیدن از خود هر قدر باشد غنیمت دان
همهگر عکس توست آن بهکه از آیینه نستانی
مبادا همت از تحصیل حاصل منفعل گردد
مرو تا میتوانی جز پیکاری که نتوانی
زپیراهن برونآ تا ببینی دستگاه خود
حباب آیینهٔ دریاست از تشریف عریانی
خموشی بست اگر راه لب خجلت نوای من
عرق خواهد رهی واکردن از دیوار پیشانی
نگه کافیست بیدل نالهٔ زنجیر تصوبرم
زبان جوهر آیینه کم لافد ز حیرانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی
سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی
هوش مصنوعی: شهیدان وفا، درسِ ملاقاتهای پنهانی را آموختهاند و چشمانِ قربانی، تجربههای شگفتی را در خود دارد.
جهانی رفته است از خویش در اندیشهٔ وهمی
سرابی هم نمیبینیم و کشتیهاست توفانی
هوش مصنوعی: دنیایی که در آن زندگی میکنیم از خویش دور شده است و در فکر توهمات خود هستیم. نه حتی نشانی از امید و آرزو میبینیم و قایقها در طوفانی قرار دارند.
نگه واری تأمل گر نمایی صرف اینگلشن
تماشا هرزه گردی دارد و غفلت تن آسانی
هوش مصنوعی: اگر به زیباییهای این گلستان نگاهی عمیق و تأملگرانه بیندازید، متوجه خواهید شد که هر کسی که فقط برای تماشا آمده، دچار گمگشتگی و سهلانگاری شده است.
چو صبح از وضع امکان وحشتی داریم زین غافل
که هر کس گرد دامان خود است از دامن افشانی
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا میرسد، از شرایط موجود دلهره داریم، در حالی که غافل از این هستیم که هر کس به نوعی با دامان خود و کارهایش در زندگی در ارتباط است و تاثیراتش را بر دیگران میگذارد.
حریف عرض رسوایی نهای فال تغافل زن
مژه پوشیدنتکم نیستگر خود را بپوشانی
هوش مصنوعی: تو با چشمان خودت سعی کن خودت را پنهان کنی، اما بدان که نمیتوانی منافقانه از رسوایی بگریزی. دیگران خوب میدانند که تو چه میکنی و حتی اگر خود را بپوشانی، باز هم به خوبی محکوم به شناخته شدن هستی.
به چشم خلق آدم باش اگر گاو و خری داری
که از کج بینی این قوم بر عکس است انسانی
هوش مصنوعی: اگر شما از نظر دیگران به چشم جامعه نگاه کنید، به مانند انسانی باشید که در ظاهر مانند گاو و خر به نظر میرسید، زیرا این مردم، به دلیل دیدگاه محدودشان، همواره بر اساس ظواهر قضاوت میکنند.
دهان گفتگو را خاتم مهر خموشی کن
اگر داری به ملک عافیت ذوق سلیمانی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی خوشبخت و آرام باشی، زبان خود را خاموش کن و از صحبتهای بیمورد پرهیز کن.
به یک دم خامشی نتوان ز کلفتها برون جستن
نفس را آب کن چندان که گرد خویش بنشانی
هوش مصنوعی: برای لحظهای سکوت نمیتوان از دست مشکلات رهایی پیدا کرد؛ باید به نفس خود آرامش ببخشی و تا جایی که ممکن است، از فشارها و موانع دور کنی.
جداگردیدن از خود هر قدر باشد غنیمت دان
همهگر عکس توست آن بهکه از آیینه نستانی
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که از خودت فاصله بگیری، باید این را غنیمت بشماری که تصویر تو در آینه وجود دارد. این بهتر است از اینکه به خودت اجازه دهی که از این تصویر فاصله بگیری.
مبادا همت از تحصیل حاصل منفعل گردد
مرو تا میتوانی جز پیکاری که نتوانی
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که تلاش تو در کسب دستاوردها کاهش یابد. تا زمانی که میتوانی، فقط به دنبال کارهایی برو که از عهدهاش برمیآیی.
زپیراهن برونآ تا ببینی دستگاه خود
حباب آیینهٔ دریاست از تشریف عریانی
هوش مصنوعی: از لایههای پیراهن که عبور کنی، میتوانی مشاهده کنی که وجود تو مانند حبابی در آیینهٔ دریاست که به خاطر عریانیات به وجود آمده است.
خموشی بست اگر راه لب خجلت نوای من
عرق خواهد رهی واکردن از دیوار پیشانی
هوش مصنوعی: اگر زبانم از خجالت بند بیفتد و نتوانم سخن بگویم، چهرهام از شوق و عرق خواهد کرد، و این نشاندهندهی احساسات عمیق من خواهد بود.
نگه کافیست بیدل نالهٔ زنجیر تصوبرم
زبان جوهر آیینه کم لافد ز حیرانی
هوش مصنوعی: نگاه کردن کافی است، ای بیدل، تا صدای زنجیر درونم را بشنوی. تصور من همچون زبانِ جوهرِ آینه است و دیگر نمیتوانم از حیرت و سردرگمیام سخن بگویم.