گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۶۶

در آن محفل ‌که الفت قابل زانوست پیشانی
گریبان دامنیها دارد و دامن گریبانی
به چشم بی‌نگه آیینه می‌بیند جهانی را
خوشا احوال دانایی ‌که دارد وضع نادانی
تواضع نسخه‌ایم ‌از سرنوشت ما چه می‌پرسی
خم ابروست اینجا انتخاب سطر پیشانی
غبار تن سر راه سبکروحان نمی‌گیرد
نگردد شمع را فانوس مانع از پریشانی
برون پردهٔ دل گردی از کلفت نمی‌باشد
همین در خانهٔ آیینه ها جمع است حیرانی
گریبان می‌درد از تشنه ‌کامی زخم مشتاقان
به جوی حسرت ما آب تیغت باد ارزانی
به این هستی چسان باشم نقاب شوخی رازت
که اینجا بر نیاید اشک هم از ننگ عریانی
گل عشرت به باغ طالع ما غنچه می‌گردد
شکست افتادگان را می‌کشد سوفار پیکانی
حیا ایجادم از من بی‌نقابیها نمی‌آید
اگر مژگان‌ گشودم چشم می‌پوشم به حیرانی
ندارد موج جز جوش محیط آیینهٔ دیگر
ز جیبت سرکشم‌ گر خود مرا از من نپو‌شانی
نموهای بهار اعتبار افسردگی دارد
نمی‌بارد سحاب فضل نیسان جز به آسانی
درین صحرا به فکر جستجو زحمت مکش بیدل
که جولان آبله ‌گل می‌کند از تنگ میدانی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در آن محفل ‌که الفت قابل زانوست پیشانی
گریبان دامنیها دارد و دامن گریبانی
هوش مصنوعی: در آن جمعی که دوستی ارزشمند است، فردی که زانو به زمین زده، نشان‌دهنده‌ی خضوع و تواضع است و در عین حال، دامن‌گیرهای بزرگ و زیبا نیز در آن جمع وجود دارند.
به چشم بی‌نگه آیینه می‌بیند جهانی را
خوشا احوال دانایی ‌که دارد وضع نادانی
هوش مصنوعی: چشمی که به دنیا نمی‌نگرد، مانند آیینه‌ای است که جهان را نمی‌بیند. چه خوب است حال کسی که داناست و وضعیت نادان را درک می‌کند.
تواضع نسخه‌ایم ‌از سرنوشت ما چه می‌پرسی
خم ابروست اینجا انتخاب سطر پیشانی
هوش مصنوعی: تواضع و فروتنی بخشی از سرنوشت ماست و دلیل انتخاب ما برای زندگی، در اینجا به خودمان مربوط می‌شود. اینجا نشان‌دهنده‌ی این است که چگونه با کوچک‌ترین نشانه‌ها می‌توان به انتخاب‌هایمان پی برد.
غبار تن سر راه سبکروحان نمی‌گیرد
نگردد شمع را فانوس مانع از پریشانی
هوش مصنوعی: غبار جسمی بر سر راه روح‌های سبکبال قرار نمی‌گیرد و شمع تحت تأثیر فانوس قرار نمی‌گیرد و این باعث نمی‌شود که دچار بی‌نظمی و سردرگمی شود.
برون پردهٔ دل گردی از کلفت نمی‌باشد
همین در خانهٔ آیینه ها جمع است حیرانی
هوش مصنوعی: دل انسان مانند پرده‌ای است که جلوی واقعیت‌ها را می‌پوشاند و در پشت این پرده، حیرت و تعجب وجود دارد. آنچه که در درون دل و افکار نهفته است، در واقع در خانه‌ی خود انسان جمع شده و مانند آیینه‌ای نمایانگر احساسات و افکارش است.
گریبان می‌درد از تشنه ‌کامی زخم مشتاقان
به جوی حسرت ما آب تیغت باد ارزانی
هوش مصنوعی: درد گَریبان از عطش و بی‌نصیب بودن، زخم‌هایی که عاشقان بر دل دارند، ما آرزو می‌کنیم که آب زخم‌های‌مان با تیغ تو برطرف شود.
به این هستی چسان باشم نقاب شوخی رازت
که اینجا بر نیاید اشک هم از ننگ عریانی
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم در این دنیا با نقابی از شوخی و راز تو باشم، در حالی که در اینجا حتی اشک هم به خاطر شرم عریانی بر صورت نمی‌نشیند؟
گل عشرت به باغ طالع ما غنچه می‌گردد
شکست افتادگان را می‌کشد سوفار پیکانی
هوش مصنوعی: در باغ خوشبختی ما، گل شادی شکوفا می‌شود و زخم‌دیدگان را به آرامی در آغوش می‌کشد.
حیا ایجادم از من بی‌نقابیها نمی‌آید
اگر مژگان‌ گشودم چشم می‌پوشم به حیرانی
هوش مصنوعی: شرم و حیا از من به خاطر بی‌پرده بودنم نمی‌آید. اگر پلک‌هایم را بگشایم، به‌خاطر حیرت و شگفتی، چشمانم را می‌بندم.
ندارد موج جز جوش محیط آیینهٔ دیگر
ز جیبت سرکشم‌ گر خود مرا از من نپو‌شانی
هوش مصنوعی: اگر در آغوش خود نتوانی مرا پنهان کنی، پس مانند موجی که دیگر به موج‌های دیگر نمی‌پیوندد، من از عمق وجود تو به بیرون می‌ریزم.
نموهای بهار اعتبار افسردگی دارد
نمی‌بارد سحاب فضل نیسان جز به آسانی
هوش مصنوعی: بهار که نشانه‌ای از سرزندگی و شادابی است، به خاطر حالتی خاص، نمی‌تواند به طور کامل جوانه بزند و شکوفا شود. باران رحمت الهی نیز تنها به شکل ملایم و با آسانی نازل می‌گردد.
درین صحرا به فکر جستجو زحمت مکش بیدل
که جولان آبله ‌گل می‌کند از تنگ میدانی
هوش مصنوعی: در این بیابان تلاش بیهوده نکن، زیرا تلاش برای یافتن به نتایج نرسیدن است و آنچه می‌خواهی در این میدان محدود امکان‌پذیر نیست.