غزل شمارهٔ ۲۷۶۵
تنش را پیرهن چونگل دمید افسون عریانی
قبای لالهگون افزود بر رنگش درخشانی
جنون حسن از زنجیر هم خواهدگذشت آخر
خطش امروز بر تعلیق میپیچد ز ریحانی
مژه گو بال میزن من همان محو تماشایم
به سعی صیقل از آیینه نتوان رُفت حیرانی
نمیباید به تعمیر جسد خون جگر خوردن
بنای نقش پایی را چه معموری چه ویرانی
به رنگ غنچه تاکی داغ بیدردی به دل چیدن
چو شبنم آب شو شاید گل اشکی بخندانی
هوس در نسخهٔ تسلیم ما صورت نمیبندد
نگه نتوان نوشتن بر بیاض چشم قربانی
بهار سادگی مفتست گلباز تماشا را
دمی آیینه گل کن تا دو عالم رنگ گردانی
ندارد نقشی از عبرت دبستان خودآرایی
ز درد دل چه میپرسی هنوز آیینه میخوانی
کمینگاه شکست شیشهٔ یکدیگر است اینجا
مبادا از سر این کوه سنگی را بغلتانی
نیابی بیامل طبع گرفتاران عالم را
رسایی آشیان دارد همین در موی زندانی
ندارد بلبل تصویر جز تسلیم پردازی
همان در خانهٔ نقاش ماند از ما پر افشانی
عدم هم بیبهاری نیست تخم ناامیدی را
به عبرتگاه محشر یارب از خاکم نرویانی
دچار هر که گشتم چشم پوشید از غبار من
درین صحرای عبرت امتحانی بود عریانی
دل هر ذرهام چندین رم آهو جنون دارد
غبارم رنگ دشتی ریخت بیدل از پریشانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶۴: تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانیغزل شمارهٔ ۲۷۶۶: در آن محفل که الفت قابل زانوست پیشانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنش را پیرهن چونگل دمید افسون عریانی
قبای لالهگون افزود بر رنگش درخشانی
هوش مصنوعی: تن پوش او به شکلی زیبا و شگفتانگیز مانند گل است که زیبایی و درخشندگی خاصی به آن بخشیده و رنگش را شادابتر کرده است.
جنون حسن از زنجیر هم خواهدگذشت آخر
خطش امروز بر تعلیق میپیچد ز ریحانی
هوش مصنوعی: دیوانگی زیبایی، حتی از زنجیر هم عبور خواهد کرد. در نهایت، امروز مسیری پیچیده به سمت تعلیق و زیبایی دارد.
مژه گو بال میزن من همان محو تماشایم
به سعی صیقل از آیینه نتوان رُفت حیرانی
هوش مصنوعی: مژهات را باز کن و به من اجازه بده که خودم را در تماشای تو غرق کنم. من به قدری مشغول تماشای تو هستم که حتی نمیتوانم از این حیرت و شگفتی خودم را بیرون بکشم.
نمیباید به تعمیر جسد خون جگر خوردن
بنای نقش پایی را چه معموری چه ویرانی
هوش مصنوعی: نباید برای بهبود وضعیت جسمی خود، از درد و رنج زیاد رنج ببریم. چه در حال تمرین برای ساختن یک زندگی بهتر باشیم و چه در حال خراب کردن آن، باید توجه کنیم که این تلاشها ممکن است با چالشهای زیادی همراه باشد.
به رنگ غنچه تاکی داغ بیدردی به دل چیدن
چو شبنم آب شو شاید گل اشکی بخندانی
هوش مصنوعی: به رنگ غنچه، اگر دلی پر از رنج و درد داری، همچون شبنم به آرامی بر زمین بچرخ و ببین که شاید با لطافت و زیبایی، بتوانی دل گل را شاد کنی و اشکی از آن بیرون بیاوری.
هوس در نسخهٔ تسلیم ما صورت نمیبندد
نگه نتوان نوشتن بر بیاض چشم قربانی
هوش مصنوعی: آرزوها و خواستهها در شرایط تسلیم و surrender ما تحقق نمییابند و نمیتوانیم با نگاهی بیتوجه بر صفحهی سفیدی که به چشمان قربانی ما مربوط میشود، چیزی بنویسیم.
بهار سادگی مفتست گلباز تماشا را
دمی آیینه گل کن تا دو عالم رنگ گردانی
هوش مصنوعی: بهار به خاطر سادگیاش ارزش زیادی دارد. دقایقی در تماشای گلها به مانند آینهای باش تا بتوانی رنگ و زیبایی دو جهان را به نمایش بگذاری.
ندارد نقشی از عبرت دبستان خودآرایی
ز درد دل چه میپرسی هنوز آیینه میخوانی
هوش مصنوعی: کسی که درد و رنج را تجربه کرده باشد، به خوبی میداند که زیبایی ظاهری و خودآرایی در برابر مسائل عمیق زندگی هیچ ارزشی ندارد. وقتی از او میپرسی که چرا هنوز به ظاهر اهمیت میدهد، او به تو میگوید که باید به عمق بیندیشی و از آنچه درون و احساسات واقعیاش است آگاه شوی.
کمینگاه شکست شیشهٔ یکدیگر است اینجا
مبادا از سر این کوه سنگی را بغلتانی
هوش مصنوعی: در اینجا، جایی برای ناامیدی و آسیبدیدگی وجود دارد. باید مراقب باشی که از این نقطه سنگی بر نگردانی تا به دیگران آسیب نزنی.
نیابی بیامل طبع گرفتاران عالم را
رسایی آشیان دارد همین در موی زندانی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و سکون هستی، باید بدانی که انسانهای گرفتار دنیا، مانند پرندگان زندانی که در موی آشیانهای گره خوردهاند، نمیتوانند به راحتی به آرامش دست یابند.
ندارد بلبل تصویر جز تسلیم پردازی
همان در خانهٔ نقاش ماند از ما پر افشانی
هوش مصنوعی: بلبل هیچگاه جز تسلیم خود در هنر پردازی چیزی ندارد. او مانند یک تصویر در خانهٔ نقاشی باقی میماند و از ما هیچ نشان و زیبایی نمیگیرد.
عدم هم بیبهاری نیست تخم ناامیدی را
به عبرتگاه محشر یارب از خاکم نرویانی
هوش مصنوعی: هرگز نیست که عدم و نداشتن، بینشانههای امید و زندگی باشد. پس ای پروردگار، از خاک من، تخم ناامیدی را در روز حساب و قیامت نرویان.
دچار هر که گشتم چشم پوشید از غبار من
درین صحرای عبرت امتحانی بود عریانی
هوش مصنوعی: هر کسی که با او روبرو شدم، با غفلت از درد و رنج من عبور کرد. در این بیابان پر از عبرت، این وضعیت عریانی جز آزمایش و امتحان نبود.
دل هر ذرهام چندین رم آهو جنون دارد
غبارم رنگ دشتی ریخت بیدل از پریشانی
هوش مصنوعی: دل هر ذره از وجود من به اندازهای شوق و عشق دارد که میتواند به دیوانگی یک آهو نزدیک باشد. غباری که بر من نشسته، یا به عبارتی حال و هوای من، نشاندهندهی وضعیت آشفتهام است.