گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۵۸

شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمی
در دست فتنه دادند جام شراب نیمی
موج خجالت سرو پیداست از لب جو
کز شرم قامت او گردیده آب نیمی
گیرم لبت نگردد بی پرده در تکلم
از شوخی تبسم واکن نقاب نیمی
زان ابر خط که دارد طرف بهار حسنت
خورشید پنجهٔ ناز زد در خضاب نیمی
پاک است دفتر ما کز برق ناکسیها
باقی نمی‌توان یافت از صد حساب نیمی
سرمایه یکنفس عمر آنهم به باد دادیم
درکسب حرص نیمی‌، در خورد و خواب نیمی
قانع به‌جام وهمیم از بزم نیستی کاش
قسمت کنند بر ما از یک حباب نیمی
عمریست آهم از دل مانند دود مجمر
در آتش است نیمی در پیچ و تاب نیمی
آن لاله‌ام درین باغ‌ کز درد بیدماغی
تا یک قدح ستانم کردم کباب نیمی
در دعوی‌کمالات صد نسخه لاف فضلم
اما نی‌ام به معنی در هیچ باب نیمی
موی سفیدگل‌ کرد آمادهٔ فنا باش
یعنی سواد این شهر برده‌ست آب نیمی
بیدل نشاط این بزم از بسکه ناتمامی است
چرخ از هلال دارد جام شراب نیمی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمی
در دست فتنه دادند جام شراب نیمی
هوش مصنوعی: شب، چشمان کسی که کمی مست است از خواب باز شد و در دستش نیمی از جام شراب را گرفتند که باعث فتنه و آشفتگی شده بود.
موج خجالت سرو پیداست از لب جو
کز شرم قامت او گردیده آب نیمی
هوش مصنوعی: موج آب در کنار جوی به خوبی نشان می‌دهد که سرو از شرم قدبلندی‌اش، نیم‌تنه‌اش را در آب پنهان کرده است.
گیرم لبت نگردد بی پرده در تکلم
از شوخی تبسم واکن نقاب نیمی
هوش مصنوعی: اگر لبانت نتوانند به صراحت سخن بگویند، از سر شوخی و لبخند، نیمی از چهره‌ات را به نمایش بگذار.
زان ابر خط که دارد طرف بهار حسنت
خورشید پنجهٔ ناز زد در خضاب نیمی
هوش مصنوعی: از ابر خطی که در فصل بهار زیبایی تو را می‌پوشاند، خورشید با ناز و لطافت دست خود را به رنگ خضاب درآورده است.
پاک است دفتر ما کز برق ناکسیها
باقی نمی‌توان یافت از صد حساب نیمی
هوش مصنوعی: دفتر ما خالی و بی‌نقص است، زیرا از ناراستی‌ها و ناپاکی‌ها اثری در آن نمانده و نمی‌توان در میان کوشش‌های ما حتی به اندازه نیمی از حساب‌ها هم نشانی از آنها یافت.
سرمایه یکنفس عمر آنهم به باد دادیم
درکسب حرص نیمی‌، در خورد و خواب نیمی
هوش مصنوعی: ما تنها با یک نفس از عمرمان را به هدر دادیم؛ نیمی از آن را صرف حرص و طمع کردیم و نیمی دیگر را در خواب و خوردن گذراندیم.
قانع به‌جام وهمیم از بزم نیستی کاش
قسمت کنند بر ما از یک حباب نیمی
هوش مصنوعی: ما به زندگی در دنیای فریب و توهم راضی شده‌ایم و آرزو داریم که از این دنیای بی‌معنا، حداقل نیمی از یک حباب به ما برسد.
عمریست آهم از دل مانند دود مجمر
در آتش است نیمی در پیچ و تاب نیمی
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از دل من آهی برمی‌خیزد که مانند دود از مشعل در آتش می‌پیچد. نیمی از آن در پیچ و تاب است و نیمی دیگر به شکل دیگری جلوه می‌کند.
آن لاله‌ام درین باغ‌ کز درد بیدماغی
تا یک قدح ستانم کردم کباب نیمی
هوش مصنوعی: من به مانند لاله‌ای در این باغ هستم که از درد بی‌خیالی، نیم‌قدح شراب را به خاطر دلخوشی‌ام به آتش کباب کرده‌ام.
در دعوی‌کمالات صد نسخه لاف فضلم
اما نی‌ام به معنی در هیچ باب نیمی
هوش مصنوعی: من می‌توانم در مورد ویژگی‌ها و کمالات خود صحبت کنم و ادعاهای زیادی داشته باشم، اما در حقیقت هیچ‌یک از این ادعاها به معنای واقعی درست نیستند.
موی سفیدگل‌ کرد آمادهٔ فنا باش
یعنی سواد این شهر برده‌ست آب نیمی
هوش مصنوعی: موهای سفید، نشانه‌ای از پیری و نزدیک شدن به پایان زندگی هستند. بنابراین، باید آماده‌ی پذیرش فنا و زوال باشیم. این افراد گویی مانند یک سنت قدیمی در این شهر، نیمی از زندگی خود را با خودشون به این سرزمین آورده‌اند.
بیدل نشاط این بزم از بسکه ناتمامی است
چرخ از هلال دارد جام شراب نیمی
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید که شادی و نشاط این مهمانی به خاطر ناقص بودن آن است. در واقع، مانند این است که ماه (هلال) تنها نیمی از یک جام شراب را پر کرده و در حال چرخش است. این به نوعی اشاره به ناتمامی و عدم کمال در زندگی یا لحظات خوش دارد.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"چشم نیم مست"
با صدای داوود سرخوش (آلبوم من و تو)

حاشیه ها

1397/06/03 11:09
استار

اخه این شعر چرا انقدر خوبه و پرمغز،

1398/07/23 09:09
میثم عبدالمناف

سوال: در بیت
موج خجالت سرو پیداست از لب جو - کز شرم قامت او گردیده آب نیمی
شاعر داره چه چیزی رو تصویر سازی میکنه؟ تصویر درخت در آب؟ یا خم شدن درخت در اثر مثلا باد؟ یا اغراق بلندی درخت سرو که اگر خجل نبود حتی از اینی که هست قامتش کشیده تر بود؟ یا چیز دیگه؟

1401/05/14 07:08
بسم الله عزیزی

سرو را به دو قسمت تقسیم نموده یک قسمت بر لب جوی یک قسمت هم در ته جوی گویا که نیمی از سرو از فرط خجلت بخاطری زیبای سرو قد معشوق آب گشته