گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۵

تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها
کهسار تهی گردید از شوخی میناها
مستقبل‌این محفل جز قصهٔ ماضی نیست
تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها
دشوار پسندیها بر ماگره دل بست
گرخون نخورد فطرت حل است معماها
معنی همه‌مشکوف است‌، تأویل عبارت چند؟
تمثال نمی‌خواهد آیینهٔ سیماها
نامحرمی عالم تا حشر نگرددکم
افتاده به روی هم پنهانی و پیداها
وحدت نکند تشویش از بیش وکم‌کثرت
سرچشمه چه نم بازد از خشکی دریاها
کس مانع جولان نیست اما چه توان‌کردن
چون آبله معذورند دامن به ته پاها
از خاک تو تاگردی‌ست موضوع پرافشانی
در خواب عدم باقی‌ست هذیان من و ماها
پیش است به هرگامت صد مرحله نومیدی
دنیا نفسی دارد آمادهٔ عقباها
در چارسوی اوهام تا کی الم تنگی
برگوشهٔ دل پیچید یک دامن و صحراها
بیدل طرب و ماتم مفت اثر هستی‌ست
ما کارگه رنگیم رنگ است تماشاها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها
کهسار تهی گردید از شوخی میناها
هوش مصنوعی: این شعر به تصویری از طبیعت و تأثیرات از احساسات انسانی می‌پردازد. در آن، دلخوشی و سرخوشی باعث خراب شدن روحیه و وضعیت طبیعی می‌شود. به عبارتی دیگر، شادی و شگفتی می‌تواند به شکل منفی بر دنیای اطراف اثر بگذارد و طبیعت را از زیبایی‌ها و رونق خود خالی کند.
مستقبل‌این محفل جز قصهٔ ماضی نیست
تا صبحدم محشر دی خفته به فرداها
هوش مصنوعی: آیندهٔ این مجلس تنها داستانی از گذشته است و تا صبح قیامت، روز دیروز در خواب فرداها خواهد بود.
دشوار پسندیها بر ماگره دل بست
گرخون نخورد فطرت حل است معماها
هوش مصنوعی: اگر به سختی‌های زندگی دل ببندیم و در برابر مشکلات ایستادگی کنیم، در نهایت فطرت ما توانایی حل معماها و چالش‌ها را خواهد داشت، حتی اگر در ابتدا آن مشکلات و سختی‌ها خون‌چکان به نظر برسند.
معنی همه‌مشکوف است‌، تأویل عبارت چند؟
تمثال نمی‌خواهد آیینهٔ سیماها
هوش مصنوعی: معنی همه‌چیز روشن است و نیازی به تفسیر ندارد. مانند اینکه تصویر‌ها به آینه نیازی ندارند تا نمایش داده شوند.
نامحرمی عالم تا حشر نگرددکم
افتاده به روی هم پنهانی و پیداها
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان برقرار است، رابطه‌های پنهانی و آشکار میان نامحرمان ادامه خواهد داشت و کم و کاستی از آن‌ها کاسته نخواهد شد.
وحدت نکند تشویش از بیش وکم‌کثرت
سرچشمه چه نم بازد از خشکی دریاها
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در دنیای مادی ما تعداد و کثرت وجود داشته باشد، اما این تنوع نباید باعث ایجاد تشویش و بلاتکلیفی در ما شود. چون از تنوع و تفاوت‌ها نمی‌توان به وحدت و یکپارچگی حقیقی دست یافت. مانند این که باران از دریاها به زمین نمی‌ریزد مگر این که دریاها به حد کافی پرآب باشند و دریاها هرگز به دلیل کم آبی نمی‌توانند باران ببارند. این به ما یادآوری می‌کند که از عمق و وحدت واقعی فراموش نکنیم.
کس مانع جولان نیست اما چه توان‌کردن
چون آبله معذورند دامن به ته پاها
هوش مصنوعی: هیچ مانعی برای جلوه‌گری وجود ندارد، اما چه می‌توان کرد که همچون کسی که دچاره آبله است، نمی‌تواند به راحتی حرکت کند و پای او محدودیت‌هایی دارد.
از خاک تو تاگردی‌ست موضوع پرافشانی
در خواب عدم باقی‌ست هذیان من و ماها
هوش مصنوعی: این زمین که از آن خوب و پربار هستی، محلی برای برآمدن و شکفتن است، اما در دنیای عدم، آنچه به نظر می‌رسد تنها خیال و باوری بی‌پایه است.
پیش است به هرگامت صد مرحله نومیدی
دنیا نفسی دارد آمادهٔ عقباها
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمی‌داری، صد مرحله ناامیدی در دنیا وجود دارد، اما در عوض، هر نفسی که می‌کشی، آماده‌سازی برای زندگی بعد از این دنیاست.
در چارسوی اوهام تا کی الم تنگی
برگوشهٔ دل پیچید یک دامن و صحراها
هوش مصنوعی: در دنیای خیالات و تفکرات، تا چه زمانی این درد و رنج که در گوشهٔ دل جای گرفته، به دور خود می‌چرخد؟ انگار که یک دامن از مشکلات و چالش‌ها را به دور خود پیچیده است و فضاهای وسیع و بی‌پایانی را اشغال کرده.
بیدل طرب و ماتم مفت اثر هستی‌ست
ما کارگه رنگیم رنگ است تماشاها
هوش مصنوعی: زندگی ما پر از شادی و اندوه است؛ ما در این دنیای رنگارنگ، مانند هنرمندانی هستیم که به تماشای رنگ‌ها و زیبایی‌ها می‌پردازیم.