غزل شمارهٔ ۲۷۴۸
ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی
چمن فریاد بلبل میکند گر بشکنی؟نگی
از این کهسار مگذر بیادب کز درد یکرنگی
پری در شیشه نالدگر بگردد پ ری سنگی
به غفلت دادهای آرایش ناموس آگاهی
گریبان میدرّد آیینه گر بر هم خورد رنگی
فسردن تا به کی ای بیخبر گردی پر افشان کن
تو هم داری به زیر بال طاووسانه نیرنگی
چو شمع خامسوز از نارساییهای اقبالت
ته پامانده جولانی به منزل خفته فرسنگی
غنا پروردهٔ فقرم خوشا سامان خرسندی
کز اقبالش توان در خاک هم زد کوس اورنگی
جهان حرف افسون مخالف بر نمیدارد
جنون و هوش و عقل و بیخودی هر نامی و ننگی
به این جرات تلاش خلق و شوخیهای تدبیرش
به خود خندیدنی دارد جنون جولانی لنگی
سحر گاهی نوای نی بهگوشم زد که ای غافل
نفسها ناله گردد تا رسد سازی به آهنگی
در تن گلزار آخر از فسون فرصت اندیشی
فسردیم و نبستیم آشیانی در دل تنگی
ز رمز صورت و معنی دل خود جمع کن بیدل
بهار اینجاست سامانش درون بویی برون رنگی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی
چمن فریاد بلبل میکند گر بشکنی؟نگی
هوش مصنوعی: در این محفل هیچ چیزی وجود ندارد که با آهنگ چمن و فریاد بلبل مخالف باشد. اگر این همه زیبایی و شادی را بشکنی، چه خواهد شد؟
از این کهسار مگذر بیادب کز درد یکرنگی
پری در شیشه نالدگر بگردد پ ری سنگی
هوش مصنوعی: از این کوه و دمنوش عبور نکن که اگر از درد یکرنگی عبور کنی، پری در شیشه به ناله درمیآید و از غم سنگدلها شکایت میکند.
به غفلت دادهای آرایش ناموس آگاهی
گریبان میدرّد آیینه گر بر هم خورد رنگی
هوش مصنوعی: به سادگی میتوان گفت که اگر به زیبایی و زینت خود توجه نداشته باشی، در آینده ممکن است در اثر ناآگاهی دچار مشکلاتی شوی. همچنین، همانطور که در آینه رنگ و جلوهها تغییر میکنند، اگر مراقب نباشی، وضعیت تو هم میتواند به سرعت تغییر کند.
فسردن تا به کی ای بیخبر گردی پر افشان کن
تو هم داری به زیر بال طاووسانه نیرنگی
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی بیخبر بمانی؟ تو هم میتوانی خود را به نمایش بگذاری؛ زیرا در زیر بالهای زیبای طاووس، نیرنگی نهفته است.
چو شمع خامسوز از نارساییهای اقبالت
ته پامانده جولانی به منزل خفته فرسنگی
هوش مصنوعی: مانند یک شمع کمنور که از مشکلات و نارساییهای زندگی ناامید شده، به آرامی در گوشهای نشستهام و منتظر فرارسیدن روزهای بهتر هستم.
غنا پروردهٔ فقرم خوشا سامان خرسندی
کز اقبالش توان در خاک هم زد کوس اورنگی
هوش مصنوعی: من در فقر پرورش یافتهام و حالا خوشحالم که از نعمت خوشبختی برخوردار شدم، زیرا به خاطر این شانس، حتی در دل خاک هم میتوانم صدای خوشبختیام را بشنوم.
جهان حرف افسون مخالف بر نمیدارد
جنون و هوش و عقل و بیخودی هر نامی و ننگی
هوش مصنوعی: جهان به هیچوجه به حرفهای فریبنده و ضد خودش توجه نمیکند. جنون، عقل، هوش، بیخودی و تمامی این نامها و عناوین معنای واقعی خود را دارند و از آثار دنیا بیخبرند.
به این جرات تلاش خلق و شوخیهای تدبیرش
به خود خندیدنی دارد جنون جولانی لنگی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تلاش و کوشش مردم به همراه بازیهای فکری و لطیفههای تدبیرشان، به قدری جالب و خندهآور است که حتی جنون و دیوانگی هم در این میان حس شوخی و سرگرمی پیدا میکند. در واقع، این تصویر به نوعی از شادی و بازیگوشی در تلاشها و چالشهای زندگی اشاره دارد.
سحر گاهی نوای نی بهگوشم زد که ای غافل
نفسها ناله گردد تا رسد سازی به آهنگی
هوش مصنوعی: صبحگاه صدای نی به گوشم رسید و مرا آگاه کرد که ای بیخبر، نفسهایت به ناله تبدیل میشود تا به آهنگی زیبا برسد.
در تن گلزار آخر از فسون فرصت اندیشی
فسردیم و نبستیم آشیانی در دل تنگی
هوش مصنوعی: در باغ آخرین روزها، به جای آنکه به فکر آینده باشیم، به سرعت زمان را از دست دادیم و نتوانستیم در دل فضای محدود زندگیمان جایی برای آرامش و سکون بسازیم.
ز رمز صورت و معنی دل خود جمع کن بیدل
بهار اینجاست سامانش درون بویی برون رنگی
هوش مصنوعی: دل خود را از اسرار شکل و معنا پر کن، بیدل. بهار در اینجا فرا رسیده است و تنظیم آن در درون به عطر و در بیرون به رنگ وابسته است.