غزل شمارهٔ ۲۷۴۷
ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی
شرر حواله گردیدهست تا گرداندهام رنگی
تجلی صیقا دیدار چون آیینهام اما
نمیباشد به نابینایی حیرانیام زنگی
تلاش لازم افتادهست ساز زندگانی را
سری بر سنگ میباید زدن بی صلحی و جنگی
چو صبح اظهار ناکامیست سامان بهار من
ز پرواز غباری چند پیدا کردهام رنگی
دو عالم میتوان از یک نگاه گرم طیکردن
تک و تاز شرر نی جاده میخواهد نه فرسنگی
فضای وادی امکان ندارد گردی از الفت
همان چین است اگر خاری به دامانت زند چنگی
ببال ای آه نومیدی که از افسون افسردن
تپشها خون شد اما کرد ایجاد دل تنگی
ز یاس قامت خمگشته بر خود نوحهای دارم
پریشان کردهام در مرگ عشرت گیسوی چنگی
زباناضطراب اشکنومیدم که میفهمد؟
شکستم شیشهای اما نبردم بوی آهنگی
چرا برخود ننازد چهره پرداز نیاز من
شکستی طره تا بستی به روی حال من رنگی
ز طبع ما درشتی برد یاد رفتگان بیدل
خرام نالهها نگذاشت درکهسار ما سنگی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی
شرر حواله گردیدهست تا گرداندهام رنگی
هوش مصنوعی: از فریب و بازیگوشی ذهن کودکانه، شعلهای در دست دارم که مانند جرقهای در حال پرتاب است و من قدرتی دارم که میتوانم رنگها را به دور خود بچرخانم.
تجلی صیقا دیدار چون آیینهام اما
نمیباشد به نابینایی حیرانیام زنگی
هوش مصنوعی: دیدار من مانند آینهای است که قوارهای از نور را نشان میدهد، ولی من به خاطر نادانی و گیجیام قادر به دیدن آن نیستم.
تلاش لازم افتادهست ساز زندگانی را
سری بر سنگ میباید زدن بی صلحی و جنگی
هوش مصنوعی: برای زندگی به تلاش و کوشش نیاز است و باید با قدرت و اراده، موانع را کنار زد. در این راه، نباید به جنگ و نزاع پرداخت و باید با صلح و آرامش پیش رفت.
چو صبح اظهار ناکامیست سامان بهار من
ز پرواز غباری چند پیدا کردهام رنگی
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح فرا میرسد، ناامیدیها و ناکامیها را نمایان میسازد و بهار زندگیام به سبب چند غبار پرواز، رنگ و رو رفته است.
دو عالم میتوان از یک نگاه گرم طیکردن
تک و تاز شرر نی جاده میخواهد نه فرسنگی
هوش مصنوعی: انسان میتواند با یک نگاه عمیق و صمیمی به دنیای دوگانهای که در آن زندگی میکند، دست یابد. برای این کار، نیازی به سفرهای طولانی نیست؛ بلکه باید با اشتیاق و انرژی، به شناخت این دو دنیا بپردازد.
فضای وادی امکان ندارد گردی از الفت
همان چین است اگر خاری به دامانت زند چنگی
هوش مصنوعی: در دنیای ممکنات، اگر دوستی و صمیمیت میان انسانها وجود داشته باشد، مانند چین و چروکی است که اگر خاری به دامنت بچسبد، نشانه ای از زخم و ناراحتی خواهد بود.
ببال ای آه نومیدی که از افسون افسردن
تپشها خون شد اما کرد ایجاد دل تنگی
هوش مصنوعی: ای آه نومیدی، ببال و اوج بگیر! گرچه تپشهای قلبم به خاطر افسون غم و ناامیدی به خون تبدیل شدهاند، اما همچنان باعث شدهاند که دلهای تنگی و نگران ایجاد شوند.
ز یاس قامت خمگشته بر خود نوحهای دارم
پریشان کردهام در مرگ عشرت گیسوی چنگی
هوش مصنوعی: از یاسهای خمیده، نوحهای دارم که با دلتنگی در مورد مرگ شادی و خوشی گیسوانی که مثل چنگ است، سرودهام.
زباناضطراب اشکنومیدم که میفهمد؟
شکستم شیشهای اما نبردم بوی آهنگی
هوش مصنوعی: در دل ناامیدی و اضطراب، اشکهایم چطور میتوانند احساسات مرا درک کنند؟ اگرچه شیشهای را شکستم، اما نتوانستم آهنگ زیبایی را با خود ببرم.
چرا برخود ننازد چهره پرداز نیاز من
شکستی طره تا بستی به روی حال من رنگی
هوش مصنوعی: چرا زیبای دل من به خود میبالد وقتی که با شکستن طرهی مویش، حال مرا تحت تأثیر قرار داد و چهرهاش را پنهان کرد؟
ز طبع ما درشتی برد یاد رفتگان بیدل
خرام نالهها نگذاشت درکهسار ما سنگی
هوش مصنوعی: از روحیه ما بیتوجهی یادگذشتهها را به همراه دارد، در حالی که درد و غم از یاد رفتگان، بر دل ما سنگینی میکند و اجازه نمیدهد که آرامش داشته باشیم.
حاشیه ها
1397/01/19 10:04
آرش آذیش
تجلی «صیقا» دیدار چون آیینهام اما
نمیباشد به نابینایی حیرانیام زنگی
سلام و سپاس،
صیقا به صیقل تصحیح شود.
با تجدید حرمت