غزل شمارهٔ ۲۷۴۰
سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی
سایه را نتوان ز خود کردن جدا افتادگی
از شعاع مهر یکسر خاکساری میچکد
بر جبین چرخ هم خطیست با افتادگی
سجده را در خاک راهش گر عروج آبروست
میشود چون دانهام آخر عصا افتادگی
نیست راحت جز به وضع خاکساری ساختن
با زمین سرکن چو نقش بوریا افتادگی
استقامت نیست ساز کهنهٔ دیوار جهد
عضو عضوت میزند موج زپا افتادگی
بی عرق یک سجده از پیشانی من گل نکرد
میکند بر عجز حالم گریهها افتادگی
چون غبار رفته از خود دست و پایی میزنم
تا به فریادم رسد آخر کجا افتادگی
آستانش از سجودم بسکه ننگ آلوده است
آب میگردد چو شبنم ازحیا افتادگی
تا به چشم نقش پایی راه عبرت واکنم
پیکرم را کاش سازد توتیا افتادگی
با کمال سرکشی بیدل تواضع طینتم
همچو زلف یار مینازد به ما افتادگی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۹: بسکه گردید آبیار ما ز پا افتادگیغزل شمارهٔ ۲۷۴۱: کرد شبنم را به خورشید آشنا افتادگی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی
سایه را نتوان ز خود کردن جدا افتادگی
هوش مصنوعی: سر به سجده بگذار و با سرشکستگی و تواضع، به خودت اجازه نده که سایهات را از این حالت جدا کنی.
از شعاع مهر یکسر خاکساری میچکد
بر جبین چرخ هم خطیست با افتادگی
هوش مصنوعی: نور مهر در کلام به قدری درخشان است که خاکساری تمام جهان را در خود غرق کرده است. این خاکساری به گونهای است که در خطی همراستا با تواضع و فروتنی قرار دارد.
سجده را در خاک راهش گر عروج آبروست
میشود چون دانهام آخر عصا افتادگی
هوش مصنوعی: اگر سجده برای او در خاک باشد و باعث عروج و بلند مرتبهای شود، من هم مانند دانهای هستم که در نهایت به خاطر ذلت و افتادگی به زمین میافتم.
نیست راحت جز به وضع خاکساری ساختن
با زمین سرکن چو نقش بوریا افتادگی
هوش مصنوعی: تنها راه آرامش، تواضع و خاکساری است؛ باید با زمین یکی شوی و همانند یک بوریای افتاده، در humility و درستکاری زندگی کنی.
استقامت نیست ساز کهنهٔ دیوار جهد
عضو عضوت میزند موج زپا افتادگی
هوش مصنوعی: استقامت و استحکام دیوار کهنه به سادگی نیست، اما جهد و تلاش تو میتواند حتی در برابر چالشها و مشکلات هم تو را به سمت جلو سوق دهد. اگر به طور جدی و با اراده تلاش کنی، میتوانی بر سختیها غلبه کنی و از زمینافتادگی رهایی یابی.
بی عرق یک سجده از پیشانی من گل نکرد
میکند بر عجز حالم گریهها افتادگی
هوش مصنوعی: بدون تلاش و زحمت، حتی یک سجده از من به درگاه خدا نمیتواند به بار بنشیند. حالتی از بیتوجهی و ناتوانی مرا به گریه میاندازد و سبب میشود که به زمین بیفتم.
چون غبار رفته از خود دست و پایی میزنم
تا به فریادم رسد آخر کجا افتادگی
هوش مصنوعی: من پس از این که غبار از دلم پاک شد، تلاش میکنم تا به کمک و نجات خود برسم و به این فکر میکنم که در کجا به زمین افتادهام.
آستانش از سجودم بسکه ننگ آلوده است
آب میگردد چو شبنم ازحیا افتادگی
هوش مصنوعی: به خاطر خاکساری و سجود زیاد، آستان او آنقدر ناپاک شده که مانند شبنم از خجالت و افتادگی، به آب تبدیل میشود.
تا به چشم نقش پایی راه عبرت واکنم
پیکرم را کاش سازد توتیا افتادگی
هوش مصنوعی: من میخواهم از نشانههایی که به من درس عبرت میدهند، عبرت بگیرم. ای کاش به من کمک کنی تا بتوانم با آزمایش و تلاش، به نتایج بهتری دست یابم.
با کمال سرکشی بیدل تواضع طینتم
همچو زلف یار مینازد به ما افتادگی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سرکشی و آزادیخواهی بیدل در من حاکم است، اما افتادگی و تواضع ذاتیام مانند زلف یار به زیبایی و لطافت به نمایش گذاشته میشود.