غزل شمارهٔ ۲۷۳۴
به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی
به پیش ناله اکنون میبرم فریاد خاموشی
در آن محفل که بالد کلک رنگ آمیزی یادت
نفس با ناله جوشد تا کشد بهزاد خاموشی
جنون جانکنی تا کی دمی زین ما و من شرمی
همین آواز دارد تیشهٔ فرهاد خاموشی
به ضبط نفس موقوفست آیین گهر بستن
فراهم کن نفس تا بالد استعداد خاموشی
ز ساز مجلس تصویرم این آواز میآید
که پر دور است از اهل نفس امداد خاموشی
همه گر ننگ باشد بیزبانی را غنیمت دان
مباد آتش زنی چون شمع در بنیاد خاموشی
نفسها سوختم در هرزه نالی تا دم آخر
رسانیدم بهگوش آینه فریاد خاموشی
لب از اظهار مطلب بند و تسخیر دو عالم کن
درین یکدانه دارد دامها صیاد خاموشی
به جرأت گرد طاقت از مزاج خویش میروبم
پسند نالهٔ من نیست بیایجاد خاموشی
نفس تنها نسوزی ای شرار پر فشان همت
که من هم همرهم تا هر چه باداباد خاموشی
به دل گفتم درین مکتب که دارد درس جمعیت
نفس در سرمه خوابانیده گفت: استاد خاموشی
چرایی اینقدر ناقدردان عافیت بیدل
فراموش خودی یا رفتهای از یاد خاموشی
غزل شمارهٔ ۲۷۳۳: خیالش بر نمیتابد شعور، ای بیخودی جوشیغزل شمارهٔ ۲۷۳۵: پوچست قماش تو به اظهار تلافی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی
به پیش ناله اکنون میبرم فریاد خاموشی
هوش مصنوعی: چقدر میتوانم در ظلم و سکوت بمانم؟ اکنون زمان آن است که ناله و فریاد خود را ابراز کنم.
در آن محفل که بالد کلک رنگ آمیزی یادت
نفس با ناله جوشد تا کشد بهزاد خاموشی
هوش مصنوعی: در آن جمعی که یاد تو رنگ و بویی دارد، نفسها با ناله و افسوس به یاد تو در میآید و این حال، بهزاد را به سکوت وا میدارد.
جنون جانکنی تا کی دمی زین ما و من شرمی
همین آواز دارد تیشهٔ فرهاد خاموشی
هوش مصنوعی: تا کی تحمل دیوانگی و رنج جانکاه را میکنی؟ آیا همین صدا، نالهٔ فرهاد را به یاد نمیآورد که در خاموشیاش تیشهای در دل دارد؟
به ضبط نفس موقوفست آیین گهر بستن
فراهم کن نفس تا بالد استعداد خاموشی
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن گوهرهای نادر و ارزشمند، باید نفس را کنترل کرد و آن را آماده ساخت تا به آرامش و خاموشی برسد.
ز ساز مجلس تصویرم این آواز میآید
که پر دور است از اهل نفس امداد خاموشی
هوش مصنوعی: از ساز محفلی که در آن هستم، صدایی به گوشم میرسد که نشاندهنده فاصلهام از افرادیست که درگیر نفس و دنیاگرایی هستند. این صدا به من کمک میکند تا به آرامش و خاموشی دست یابم.
همه گر ننگ باشد بیزبانی را غنیمت دان
مباد آتش زنی چون شمع در بنیاد خاموشی
هوش مصنوعی: اگرچه نداشتن زبان و بیان معیوب و ملامتآمیز است، اما باید این سکوت و خاموشی را فرصت در نظر بگیریم و از آن بهره ببریم. نباید مانند شمعی باشیم که در حال سوختن و تباهی است.
نفسها سوختم در هرزه نالی تا دم آخر
رسانیدم بهگوش آینه فریاد خاموشی
هوش مصنوعی: در طول زندگیام، در لحظات اندوه و ناله، به شدت زحمت کشیدم و در نهایت، صدای بیصدایم را به آینه رساندم.
لب از اظهار مطلب بند و تسخیر دو عالم کن
درین یکدانه دارد دامها صیاد خاموشی
هوش مصنوعی: با سکوت و لب از بیان موضوعات بستن، میتوانی دو جهان را تحت کنترل درآوری. در این فضای سکوت، مانند یک صیاد در دامهای خود، عمل کن.
به جرأت گرد طاقت از مزاج خویش میروبم
پسند نالهٔ من نیست بیایجاد خاموشی
هوش مصنوعی: من با شجاعت از قدرت تحمل خود میکاهیم و نالهام را نمیپسندم، چرا که بیعلت ساکت نمیشوم.
نفس تنها نسوزی ای شرار پر فشان همت
که من هم همرهم تا هر چه باداباد خاموشی
هوش مصنوعی: ای شعلۀ پراحساس، تو به تنهایی نمیسوزی. همت و تلاش تو در کنار من است، پس هرچه میخواهد بیفتد، ما خاموش نخواهیم شد.
به دل گفتم درین مکتب که دارد درس جمعیت
نفس در سرمه خوابانیده گفت: استاد خاموشی
هوش مصنوعی: به دل گفتم که در این مکتب که درس جمعیت را در خواب سرمهای آموخته، استاد فقط سکوت میکند.
چرایی اینقدر ناقدردان عافیت بیدل
فراموش خودی یا رفتهای از یاد خاموشی
هوش مصنوعی: چرا اینقدر بیتوجه به آرامش و راحتی خود هستی، بیدل؟ آیا نابود شدهای یا به کلی از یادها رفتهای؟