غزل شمارهٔ ۲۷۲۴
ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی
تو غبار ناتوانی ته پا فتاده باشی
می عیش بیخمارت نفسی اگر درین بزم
سر از خیال خالی دل بیاراده باشی
قدمی اگر شماری پی عزم پرفشانی
به هزار چین دامن ز سحر زیاده باشی
ز تلاش برق تازان گروت گذشته باشد
تو اگر سوار همت دو قدم پیاده باشی
زنمو به رنگ شبنم طرب بهار این بس
که ز چشم تر کشی سر به در اوفتاده باشی
نسزد به مکتب وهم غم سرنوشت خوردن
خط این جریده پوچ است خوشت آنکه ساده باشی
همه را ز باغ اعمال نظر او نبست نازش
تو نم جبین نداری چه گل آب داده باشی
شرر پریده رنگت اگر این بهار دارد
ز مشیمهٔ تعین به چه ننگ زاده باشی
گل سرخوش و مستی طلبی است مابقی هیچ
اگر این خمار بشکست نه قدح نه باده باشی
چو جوانی و چه پیری به کشاکش است کارت
چو کمان دمی که زورت شکند کباده باشی
نروی به محفل ای شمع که زتنگی دل آنجا
به نشستن تو جا نیست مگر ایستاده باشی
سخنت به طبع مستان اثری نکرد بیدل
سر شیشههای خالی چقدر گشاده باشی
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی
تو غبار ناتوانی ته پا فتاده باشی
هوش مصنوعی: چرا با غرور و ناز از خود ستایش میکنی در حالی که در واقع در پایینترین وضعیت قرار داری و ناتوانی تو نمایان است؟
می عیش بیخمارت نفسی اگر درین بزم
سر از خیال خالی دل بیاراده باشی
هوش مصنوعی: اگر بدون حضور تو در این مهمانی، لحظهای از خوشی را تجربه کنم، گویی که در دنیای خیال و بیتنهایی غرق شدهام.
قدمی اگر شماری پی عزم پرفشانی
به هزار چین دامن ز سحر زیاده باشی
هوش مصنوعی: اگر قدمی برداری و در پی تصمیم قاطعانهای با اراده و تلاش ادامه دهی، به مراتب بیشتر از هزار بار، موفقیت و زیبایی را در زندگیات تجربه خواهی کرد.
ز تلاش برق تازان گروت گذشته باشد
تو اگر سوار همت دو قدم پیاده باشی
هوش مصنوعی: اگر تو در تلاش و کوشش، مثل برقی که با سرعت میتازد پیشروی کنی، اما تنها سوار بر اراده و همت خود باشی و قدمهای ناتوانی برمیداری، در واقع از رقبای خود عقب ماندهای.
زنمو به رنگ شبنم طرب بهار این بس
که ز چشم تر کشی سر به در اوفتاده باشی
هوش مصنوعی: زنی که به رنگ شبنم و شادابی بهار است، همین که از چشمان خیست نگاهی به او بیندازی، دل را میبرد و تو را به حیرت میاندازد.
نسزد به مکتب وهم غم سرنوشت خوردن
خط این جریده پوچ است خوشت آنکه ساده باشی
هوش مصنوعی: خوردن خط این جریده پوچ، معنایی ندارد که در مکتب وهم و اندوه سرنوشت غرق شوی. خوش به حالتی که سادهدل باشی و از این مسائل دوری کنی.
همه را ز باغ اعمال نظر او نبست نازش
تو نم جبین نداری چه گل آب داده باشی
هوش مصنوعی: همه چیز از نظر و خواست او به وجود آمده است. تو که ناز و عشوهات کم است، نمیتوانی با گل، آب و صفا چیزی از خود در بیاوری.
شرر پریده رنگت اگر این بهار دارد
ز مشیمهٔ تعین به چه ننگ زاده باشی
هوش مصنوعی: اگر رنگ و روی تو در این بهار زیبا کمرنگ شده، از چه تعریفی به وجود آمدهای که موجب ننگ تو باشد؟
گل سرخوش و مستی طلبی است مابقی هیچ
اگر این خمار بشکست نه قدح نه باده باشی
هوش مصنوعی: گل شاد و سرمست به دنبال خوشی و لذت است و بقیه چیزها دیگر اهمیتی ندارند. اگر این حالت مستی و خوشی از بین برود، نه جامی خواهد بود و نه شرابی.
چو جوانی و چه پیری به کشاکش است کارت
چو کمان دمی که زورت شکند کباده باشی
هوش مصنوعی: زمانی که جوان هستی یا پیر، در تلاش و زحمت هستی. همانند کمانی که هر لحظه ممکن است قدرتش تمام شود، باید در هر حالتی آماده و توانا باشی.
نروی به محفل ای شمع که زتنگی دل آنجا
به نشستن تو جا نیست مگر ایستاده باشی
هوش مصنوعی: به آن محفل نرو، ای شمع، چون دلتنگی و غمات جایی برای نشستن ندارد و تنها میتوانی ایستاده باشی.
سخنت به طبع مستان اثری نکرد بیدل
سر شیشههای خالی چقدر گشاده باشی
هوش مصنوعی: گفتارت تأثیری بر دلهای شاداب نداشت، بیدلیل است که بخواهی خیلی باز و گشاد به نظر بیایی وقتی که درونت خالی است.