غزل شمارهٔ ۲۷۲۳
چو قارون ته خاک اگر رفته باشی
به آرایشگنج و زر رفته باشی
چهکارست امل پیشه را با قیامت
به هر جا رسی پیشتر رفتهباشی
براین انجمن وا نگردید چشمت
یقین شدکه جای دگر رفته باشی
رم فرصت اینجا نفس میشمارد
چو عمرآمدنکو، مگر رفته باشی
چو شمعت بهپیش ایستادهست رفتن
ز پا گر نشستی به سر رفته باشی
شراریاست آیینهپرداز هستی
نظر تا کنی از نظر رفته باشی
غبار تو خواهد جنون کردن آخر
در آن ره که با کروفر رفته باشی
دراین بزم تاکی فروزد چراغت
اگر شب نرفتی سحر رفته باشی
جهان بیش و کم مجمع امتیاز است
تو پر بی تمیزی به در رفته باشی
چه عزت چه خواری اقامت محال است
به هر رنگ ازین رهگذر رفته باشی
هوا مخملی گر همه آفتابی
وگر سایهای بی سحر رفته باشی
سلامت در این کوچه وقتیست بیدل
که از آمدن بیشتر رفته باشی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۲: که دم زند ز من و مادمی که ما تو نباشیغزل شمارهٔ ۲۷۲۴: ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو قارون ته خاک اگر رفته باشی
به آرایشگنج و زر رفته باشی
هوش مصنوعی: اگر به مانند قارون در زیر خاک دفن شده باشی، به زینت ثروت و جواهرات دست یافتهای.
چهکارست امل پیشه را با قیامت
به هر جا رسی پیشتر رفتهباشی
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت چه ربطی به هم دارند؛ هر جا که بروی، اگر از خوشبختی و فلاح دور شده باشی، نمیتواند تو را نجات دهد.
براین انجمن وا نگردید چشمت
یقین شدکه جای دگر رفته باشی
هوش مصنوعی: چشمانت به این جمع نگاه نکن، مطمئناً به جای دیگری رفتهای.
رم فرصت اینجا نفس میشمارد
چو عمرآمدنکو، مگر رفته باشی
هوش مصنوعی: در اینجا، زمان به آرامی میگذرد و شبیه به این است که فرصتی برای زندگی و تنفس باقی نمانده است. آیا به یاد میآورید که این لحظهها چقدر ارزشمند هستند و نباید آنها را از دست بدهیم؟
چو شمعت بهپیش ایستادهست رفتن
ز پا گر نشستی به سر رفته باشی
هوش مصنوعی: زمانی که شمعی در پیش روی تو قرار دارد و نورش را منتشر میکند، اگر بخواهی حرکت کنی و پاهایت را برداری، ممکن است نورش را از دست بدهی. اما اگر در جای خود بمانی و آرامش را حفظ کنی، در حقیقت بهترین حالت را تجربه کردهای.
شراریاست آیینهپرداز هستی
نظر تا کنی از نظر رفته باشی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که وجود و هستی مانند آینهای است که در آن، هر چیزی که مشاهده میکنیم، بازتابی از خود ماست. اگر به دقت به آنچه که در دنیا میبینیم نگاه کنیم، ممکن است متوجه شویم که خودمان را در آن جلوهها و تصاویر جستجو میکنیم، حتی اگر گاهی از دیدن خودمان دور شده باشیم. در واقع، این تجربه میتواند به ما کمک کند تا دوباره به خودمان نزدیکتر شویم.
غبار تو خواهد جنون کردن آخر
در آن ره که با کروفر رفته باشی
هوش مصنوعی: در نهایت، اثر و پیامد حضور تو در زندگیام به جایی خواهد رسید که همان مسیر را با افتخار و بزرگی طی کردهای، دچار جنون یا دیوانگی میشوم.
دراین بزم تاکی فروزد چراغت
اگر شب نرفتی سحر رفته باشی
هوش مصنوعی: در این مهمانی، چراغت تا چه زمانی روشن خواهد ماند، اگر شب را پشت سر گذاشتهای، شاید صبح زود رفته باشی.
جهان بیش و کم مجمع امتیاز است
تو پر بی تمیزی به در رفته باشی
هوش مصنوعی: جهان با تفاوتها و ویژگیهای مختلف پر شده است و تو در این میان، اگر به پاکی و خوبیها پایبند نباشی، از این جمع خارج شدهای.
چه عزت چه خواری اقامت محال است
به هر رنگ ازین رهگذر رفته باشی
هوش مصنوعی: زندهگی در این دنیا نه عزت دائمی دارد و نه خواری همیشگی. هرکس به طریقی در این مسیر زندگی قدم گذاشته باشد، روزی با هر شرایطی روبهرو خواهد شد.
هوا مخملی گر همه آفتابی
وگر سایهای بی سحر رفته باشی
هوش مصنوعی: اگر هوا نرم و لطیف باشد، چه آنکه تمامی روزها آفتابی باشد و چه در سایهای که جادویی ندارد، تو غیابی و در این حال هیچ یک از زیباییهای آن را نمیبینی.
سلامت در این کوچه وقتیست بیدل
که از آمدن بیشتر رفته باشی
هوش مصنوعی: در این کوچه، وقتی میتوانی احساس آرامش کنی که دیگر افرادی که در آن هستند، بیشتر از آنکه بیایند، رفته باشند.