گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۲

چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا
بر عرش می‌توان چید از دستگاه مینا
رستن ز دورگردون بی‌می‌کشی‌محال‌است
دزدیده‌ام ز مینا سر در پناه مینا
دورفلک جنون‌کرد ما را خجل برآورد
برخود زشرم بستیم آخرگناه مینا
تا می‌رسد به ساغربرهوش ما جنون زد
یوسف پری برآمد امشب زچاه مینا
زاهد به بزم مستان دیگرتو چهره منمای
شبهای جمعه‌کم نیست روز سیاه مینا
با این درشت‌خویان بیچاره دل چه سازد
عمری‌ست بر سرکوه افتاده راه مینا
دلها پر است باهم‌گرحرف‌و صوت‌داریم
قلقل درین مقام است یکسرگواه مینا
با دستگاه عشرت پر توام است‌کلفت
چشم تری نشسته‌شت بر قاه‌قاه مینا
شرم‌خمار مستی خون‌گشت و سر نیفراخت
آخرنگون برآمد ازسینه آه مینا
نازکدلان این بزم آمادهٔ شکستند
از وضع پنبه زنهار مشکن‌کلاه مینا
پاس رعایت دل آسان مگیر بیدل
با هر نفس حسابی‌ست درکارگاه مینا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا
بر عرش می‌توان چید از دستگاه مینا
هوش مصنوعی: می‌توان بسیاری از خوشبختی‌ها و مقام‌ها را از زیبایی و جذابیت زندگی به دست آورد. درواقع، آنچه که در دنیا وجود دارد، گویای امکان بهره‌مندی از زیبایی‌های خاص است.
رستن ز دورگردون بی‌می‌کشی‌محال‌است
دزدیده‌ام ز مینا سر در پناه مینا
هوش مصنوعی: رهایی از چرخ فلکی که ما را به دور می‌اندازد، بدون نوشیدن شراب ممکن نیست. من از ظرف مینا به طور پنهانی سر برآورده‌ام و در سایه‌ی آن آرامش یافته‌ام.
دورفلک جنون‌کرد ما را خجل برآورد
برخود زشرم بستیم آخرگناه مینا
هوش مصنوعی: چرخ زمان ما را به جنون کشاند و باعث شرمساری‌ام شد. در نهایت، به خاطر گناهی که در دل داریم، بر خود خجالت می‌کشیم.
تا می‌رسد به ساغربرهوش ما جنون زد
یوسف پری برآمد امشب زچاه مینا
هوش مصنوعی: شب هنگام، وقتی که به دست ما می‌رسد، حالتی دیوانه‌وار به ما دست می‌دهد؛ گویا یوسف زیبایی از چاه مینا بیرون آمده است.
زاهد به بزم مستان دیگرتو چهره منمای
شبهای جمعه‌کم نیست روز سیاه مینا
هوش مصنوعی: ای زاهد، دیگر خودت را در محفل شاد مستان نشان نده، زیرا شب‌های جمعه که به سر می‌رسد، روزهای سیاه مینا کم نیست.
با این درشت‌خویان بیچاره دل چه سازد
عمری‌ست بر سرکوه افتاده راه مینا
هوش مصنوعی: با این افراد سخت‌گیر و بی‌رحم، دل بی‌چاره چه کار می‌تواند بکند؟ سال‌هاست که در بالای کوه به دنبال راهی برای نوشیدن شراب و خوشحالی هستم.
دلها پر است باهم‌گرحرف‌و صوت‌داریم
قلقل درین مقام است یکسرگواه مینا
هوش مصنوعی: دل‌ها پر از احساس و گفتگو هستند، و وقتی که صحبت و صدایی داریم، اینجا همچون گواهی از وجود میناست.
با دستگاه عشرت پر توام است‌کلفت
چشم تری نشسته‌شت بر قاه‌قاه مینا
هوش مصنوعی: من با وسایل خوشی و لذت احاطه شده‌ام و کلفت چشم‌های زیبا در کنار من نشسته و در حال خوشگذرانی هستند.
شرم‌خمار مستی خون‌گشت و سر نیفراخت
آخرنگون برآمد ازسینه آه مینا
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر تصویری از حالت مستی و شرم را به تصویر می‌کشد. در حالی که شرم و خماری ناشی از مستی بر چهره نشسته است، احساسات و درد درون او به او اجازه نمی‌دهد که سرش را بالا بگیرد. در نهایت، یک آه عمیق از دلش برمی‌آید و حسی شفاف و زنده از زندگی و مینا (شراب) در او ایجاد می‌کند. این بیت به تضاد بین شرم و احساسات عمیق درونی اشاره دارد.
نازکدلان این بزم آمادهٔ شکستند
از وضع پنبه زنهار مشکن‌کلاه مینا
هوش مصنوعی: عاشق‌های حساس و لطیف در این مجلس آمادهٔ آسیب و شکست هستند. پس از پنبه با احتیاط استفاده کن و کلاه مینا را خراب نکن.
پاس رعایت دل آسان مگیر بیدل
با هر نفس حسابی‌ست درکارگاه مینا
هوش مصنوعی: به آسانی دل دیگری را نرنجان، زیرا هر لحظه در کار دل‌سوزی و محبت حساب و کتابی وجود دارد.