غزل شمارهٔ ۲۷۱۱
درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی
که از علم آنچه تعلیمش دهی از برکند بازی
به قانون ادب سازان بزم دل چه پردازد
هوس مستی که جای باده در ساغر کند بازی
نشاط طبع در ترک تکلف بیش میباشد
به خاک از فرش زرین طفل رنگین تر کند بازی
اسیر چرخم و شد عمرها کز شوق میخواهم
سپندم یک تپش بیرون این مجمرکند بازی
نمیدانم چه پردازد هوس در خانهٔ گردون
مگر باگردکانی چند ازین اخترکند بازی
به غیر از سوختن چیزی ندارد فرصت کارت
شرر اول به دود آخر به خاکستر کند بازی
به خاک ز لهو مفکن جوهر پرداز همت را
کبوتر مایل پستیست هرگه سرکند بازی
بدو نیک جهان رقاص وهم هستی است اما
کجا رندیکزین بازیچه بیرونترکند بازی
نگهگر نیستی اشکی شو و از خویش بیرون آ
چو مژگان چند پروازت به بال و پرکند بازی
قد پیری نمودارست طفلی تا بهکی بیدل
کچه در خاک پنهانکن مبادت ترکند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۰: تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازیغزل شمارهٔ ۲۷۱۲: گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی
که از علم آنچه تعلیمش دهی از برکند بازی
هوش مصنوعی: در این مکان، کودک بازیگوش یاد میگیرد که بازی کند؛ بازیای که از دانش و علمی که به او میآموزی، ریشهاش را در میآورد.
به قانون ادب سازان بزم دل چه پردازد
هوس مستی که جای باده در ساغر کند بازی
هوش مصنوعی: به قواعد و آداب مجالس دل چه میتواند بگوید هوس نوشیدن مستی، وقتی که باید جای باده را در ظرف بازی کند.
نشاط طبع در ترک تکلف بیش میباشد
به خاک از فرش زرین طفل رنگین تر کند بازی
هوش مصنوعی: سرزندگی و شادابی روح در سادهزیستی بیشتر است. بهطوری که بازی کردن بر روی خاک برای یک کودک از نشستن بر روی فرش زرین خوشتر و رنگیتر است.
اسیر چرخم و شد عمرها کز شوق میخواهم
سپندم یک تپش بیرون این مجمرکند بازی
هوش مصنوعی: در چنگال روزگار گرفتارم و عمرها گذشت، از شوق میخواهم که یک بار شعلهای از این آتش بیرون بزنم و بازی کنم.
نمیدانم چه پردازد هوس در خانهٔ گردون
مگر باگردکانی چند ازین اخترکند بازی
هوش مصنوعی: نمیدانم هوس چه چیزهایی را برای من به ارمغان میآورد، مگر اینکه با چند ستارهی دیگر در آسمان بازی کند.
به غیر از سوختن چیزی ندارد فرصت کارت
شرر اول به دود آخر به خاکستر کند بازی
هوش مصنوعی: جز آلودگی و نابودی، کار دیگری از تو برنمیآید. شعلههای آتش در آغاز میدرخشند، اما در پایان به دود و خاکستر تبدیل میشوند.
به خاک ز لهو مفکن جوهر پرداز همت را
کبوتر مایل پستیست هرگه سرکند بازی
هوش مصنوعی: از سرگرمیها و تفریحات بیهوده بپرهیز و تلاش و همت خود را به هدر نده، چون کبوترانی که همیشه به پایین و زمین نگاه میکنند و بازیهای بیهدف و سطحی را دنبال میکنند.
بدو نیک جهان رقاص وهم هستی است اما
کجا رندیکزین بازیچه بیرونترکند بازی
هوش مصنوعی: جهان پر از شادی و سرگرمی است، اما هنر واقعی در این است که بتوانی از این بازی و سرگشتگی فراتر بروی و به عمق وجود خود پی ببری.
نگهگر نیستی اشکی شو و از خویش بیرون آ
چو مژگان چند پروازت به بال و پرکند بازی
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی مراقب خودت باشی، به حالتی شبیه به اشک درآ، و از خودت فاصله بگیر. مثل مژگانی که پرواز میکنند، به تو هم بال و پر میدهد تا آزادی و بازی را تجربه کنی.
قد پیری نمودارست طفلی تا بهکی بیدل
کچه در خاک پنهانکن مبادت ترکند بازی
هوش مصنوعی: قد پیری نمایان شده است و هنوز کودکی در درون او نهفته است. تا چه زمانی، ای بیدلیل، در خیابانهای خاکی پنهان میمونی؟ مبادا که از بازیها و شادیهای زندگی دور شوی و غمگین گردی.