غزل شمارهٔ ۲۷۱۰
تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی
نسیم از طرهات چون فتنه در محشر کند بازی
فلک بر مهرههای ثابت و سیار میلرزد
مبادا گردش آن چشم شوخ ابتر کند بازی
قدح لبریز حیرت گردد و مینا به رقص آید
در آن محفل که آن شوخ پری پیکر کند بازی
بجز مشاطهٔ جادوکه دارد نبض گیسویش
چنین ماری مگر در دست افسونگر کند بازی
شهید ناز او خون گرمیی دارد که از شوقش
چو نبض موج جوهر در دم خنجرکند بازی
بضاعت نیست بیش از مشت خونی بسمل ما را
گل آخر رنگ خواهد باختن گر سر کند بازی
زگرد اضطراب دل نفس در سینهام خون شد
بگو این طفل شوخ از خانه بیرونتر کند بازی
نگه را محرم دل ساز و فارغکن ز افلاکش
چو طفلان تا بهکی با حلقههای درکند بازی
فضای پرزدن تنگست در جولانگه امکان
شرار ما مگر در عالم دیگرکند بازی
به زیر چرخ از انسان، هرزه جولانی نمیآید
مگر بوزینهای باشد که در چنبر کند بازی
دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل
در آتش هم همان چون شمع گل بر سر کند بازی
غزل شمارهٔ ۲۷۰۹: به گلزاری که آن شوخ پریپیکر کند بازیغزل شمارهٔ ۲۷۱۱: درین مکتب که باز آن طفل بازیگر کند بازی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی
نسیم از طرهات چون فتنه در محشر کند بازی
هوش مصنوعی: لبخند تو مانند موجی است که در جواهر بازی میکند و نسیم از موهای تو مانند فتنهای در روز رستاخیز بازیگرانگی میکند.
فلک بر مهرههای ثابت و سیار میلرزد
مبادا گردش آن چشم شوخ ابتر کند بازی
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر به شدت تحت تأثیر عوامل مختلف قرار دارد و هیچ کس نگران است که مبادا حضور یک نیروی ناشناخته، بازی زندگی را به هم بزند. در واقع، این نگرانی به نوعی حس عدم اطمینان در برابر تغییرات و تحولات زندگی را نشان میدهد.
قدح لبریز حیرت گردد و مینا به رقص آید
در آن محفل که آن شوخ پری پیکر کند بازی
هوش مصنوعی: در آن جمعی که آن دختر بازیگوش و زیبا به حرکات شاد و دلنشین ملقت میپردازد، جام شراب از حیرت پر میشود و ظرف میرقصد.
بجز مشاطهٔ جادوکه دارد نبض گیسویش
چنین ماری مگر در دست افسونگر کند بازی
هوش مصنوعی: جز آرایشگری که بتواند به زیبایی و لطافت گیسوی او جلوهای خاص ببخشد، هیچ موجودی نمیتواند مانند او را تحت تأثیر جادو قرار دهد و در دستان یک افسونگر بازی کند.
شهید ناز او خون گرمیی دارد که از شوقش
چو نبض موج جوهر در دم خنجرکند بازی
هوش مصنوعی: شهید ناز او روحی سرشار از زندگی و شوق دارد که همچون نبض آب در لحظهای حساس و هیجانانگیز، زندگی را به نمایش میگذارد.
بضاعت نیست بیش از مشت خونی بسمل ما را
گل آخر رنگ خواهد باختن گر سر کند بازی
هوش مصنوعی: ما قدرت بیشتری از یک مشت خون نداریم، و گل آخر رنگش را خواهد باخت، اگر این بازی ادامه پیدا کند.
زگرد اضطراب دل نفس در سینهام خون شد
بگو این طفل شوخ از خانه بیرونتر کند بازی
هوش مصنوعی: از شدت نگرانی و اضطراب، حال و روز دلم به شدت خراب شده است. بگو این کودک بازیگوش بهتر است که از خانه بیرون برود و بازی کند.
نگه را محرم دل ساز و فارغکن ز افلاکش
چو طفلان تا بهکی با حلقههای درکند بازی
هوش مصنوعی: دل خود را از دغدغههای دنیوی خالی کن و به آن حرمت بده. مانند کودکان که بدون نگرانی از آسمان و مشکلات تنها به بازی با حلقهها میپردازند، تو نیز از مشغلههای زندگی رها شو.
فضای پرزدن تنگست در جولانگه امکان
شرار ما مگر در عالم دیگرکند بازی
هوش مصنوعی: فضای پرواز و آزادی در این دنیا برای ما محدود است و ما تنها میتوانیم به فعالیت و ابراز وجود خود در دنیایی دیگر امیدوار باشیم.
به زیر چرخ از انسان، هرزه جولانی نمیآید
مگر بوزینهای باشد که در چنبر کند بازی
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند تحت تأثیر سرنوشت و قوانین جهان زندگی خود را آزادانه بگذراند، مگر اینکه موجودی بیارزش و ناچیز باشد که در دام بیفکری و نادانی به سرگرمی بپردازد.
دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل
در آتش هم همان چون شمع گل بر سر کند بازی
هوش مصنوعی: دل شاد هر کسی از شوق به دیگران آرامش میدهد، اما بیدلی که در آتش عشق میسوزد، مانند شمعی است که روی گل بازی میکند.
حاشیه ها
1399/04/10 13:07
حیدر یگانه
این شعر را استاد محمدحسین سرآهنگ(افغانستان) خوانده است و در یوتوب می توانید بشنوید و لذت ببرید.
1399/10/11 10:01
منصور قیسانی
این شعر توسط 《شفیق شامل》 هم در قالب آهنگ خوانده شده، در یوتیوب میتوانید جستجو کنید.