گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۰۹

به گلزاری که آن شوخ پری‌پیکر کند بازی
غبارم چون پر طاووس گل بر سر کند بازی
جهان دریای خون گردد اگر چشم سیه مستش
ز دست افشانی مژگان به ابرو سر کند بازی
گدایی کز سر کوی تو خاکی بر جبین مالد
به تاج کیقباد و افسر قیصر کند بازی
عرق بر عارضت هر جا بساط شبنم آراید
نگه در خانهٔ خورشید با اختر کند بازی
قلم هرگه به وصف نیش مژگان تو پردازد
چو خون جسته مضمون در رگ نشتر کند بازی
مخور جام فریب از نقش صورتخانهٔ گردون
به لعبت‌باز بنگر کز پس چادر کند بازی
دل از ساز طرب بالیدن ننگست ازین غافل
که از افراط شوخی طفل را لاغر کند بازی
مرا از ششجهت قید است و خوش آزاد می‌گردم
کم افتد مهره‌ای زینسان که در ششدر کند بازی
ز بس پیچیده است آفاق را بی‌مهری گردون
عجب گر طفل هم در دامن مادر کند بازی
کتاب عرض جاهت تا ورق گرداند در جایی
زهی غافل که با نقش دم اژدر کند بازی
وداع بیقراری می‌کند چون شعله پروازت
هوس بگذار تا چندی به بال و پرکند بازی
من از سر باختن بیدل چه اندیشم درین میدان
که طفل اشک هم بر نیزه و خنجر کند بازی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گلزاری که آن شوخ پری‌پیکر کند بازی
غبارم چون پر طاووس گل بر سر کند بازی
هوش مصنوعی: در باغی که آن پری دوست‌داشتنی مشغول بازی است، من مانند پر طاووس، با زیبایی و ظرافت در آنجا به تماشای زیبایی‌ها می‌پردازم.
جهان دریای خون گردد اگر چشم سیه مستش
ز دست افشانی مژگان به ابرو سر کند بازی
هوش مصنوعی: اگر چشم زیبای یار با تیر مژگان و ابروهایش بازی کند، جهان به دریای خون تبدیل می‌شود.
گدایی کز سر کوی تو خاکی بر جبین مالد
به تاج کیقباد و افسر قیصر کند بازی
هوش مصنوعی: کسی که از راه خاکی سر کوی تو می‌گذرد و پیشانیش به گرد و غبار آن آغشته است، با مال و منال پادشاهان بزرگ هم نمی‌تواند به کسی ببالد و خود را برتر از او بداند.
عرق بر عارضت هر جا بساط شبنم آراید
نگه در خانهٔ خورشید با اختر کند بازی
هوش مصنوعی: عرق بر چهره‌ات وقتی که شبنم به زمین می‌نشیند، نشان می‌دهد که در خانه‌ی خورشید، ستاره‌ها چه بازی‌ای می‌کنند.
قلم هرگه به وصف نیش مژگان تو پردازد
چو خون جسته مضمون در رگ نشتر کند بازی
هوش مصنوعی: هر بار که قلم بخواهد زیبایی نیش مژگان تو را توصیف کند، مانند این است که خون از رگ‌ها به خاطر درد ناشی از تیغ زخم، به‌جوش می‌آید و بازی می‌کند.
مخور جام فریب از نقش صورتخانهٔ گردون
به لعبت‌باز بنگر کز پس چادر کند بازی
هوش مصنوعی: جام فریب را ننوش؛ زیرا تصویر دنیا در واقعیتی ناپایدار است. به بازیگر پشت پرده بنگر که چگونه به شیطنت مشغول است.
دل از ساز طرب بالیدن ننگست ازین غافل
که از افراط شوخی طفل را لاغر کند بازی
هوش مصنوعی: دل خوشی از موسیقی و شادی نداشته باشد؛ غافل از این است که اگر به تکرار و افراط در شوخی و بازی توجه نشود، ممکن است کودک را لاغر و ناتوان کند.
مرا از ششجهت قید است و خوش آزاد می‌گردم
کم افتد مهره‌ای زینسان که در ششدر کند بازی
هوش مصنوعی: من در هر سمت و جایی محدودیت دارم، اما خوشحال هستم که آزادانه حرکت می‌کنم. کم پیش می‌آید که کسی به اندازه من در زندگی‌اش در قید و بند باشد و مثل یک بازیکن در ششدان بازی کند.
ز بس پیچیده است آفاق را بی‌مهری گردون
عجب گر طفل هم در دامن مادر کند بازی
هوش مصنوعی: به خاطر آنکه دنیا پر از سختی و تلخی‌ست، عجیب نیست اگر حتی کودکی هم در آغوش مادر بازی کند.
کتاب عرض جاهت تا ورق گرداند در جایی
زهی غافل که با نقش دم اژدر کند بازی
هوش مصنوعی: کتاب در دست توست و تو به خاطر جاه و مقام خود آن را ورق می‌زنی، اما غافلی که با نقوش آن مثل بازی اژدها، در حال سرگرمی هستی.
وداع بیقراری می‌کند چون شعله پروازت
هوس بگذار تا چندی به بال و پرکند بازی
هوش مصنوعی: وداع به شکلی پرشور و بی‌تابی رخ می‌دهد، مثل شعله‌ای که به پرواز در می‌آید. بگذار تا مدتی با بال و پر خود بازی کند.
من از سر باختن بیدل چه اندیشم درین میدان
که طفل اشک هم بر نیزه و خنجر کند بازی
هوش مصنوعی: من در این میدان جنگ، وقتی باخته‌ام، چه فکری بکنم، در حالی که تنها یک کودک هم می‌تواند با اشک‌هایش بازی کند و آنها را بر نیزه و خنجر بزند.