گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۰۳

بیحاصلی‌ام بست به‌ گردن خم پیری
چون بید ز سر تا قدمم عالم پیری
در عالم فرصت چقدر قافیه تنگ است
مو،‌ رست سیه‌، پیش‌تر از ماتم پیری
تا پنبه نهد کس به سر داغ جوانی
کافور ندارد اثر مرهم پیری
موقوف فراموشی ایام شبابست
خلدی اگر ایجاد کند عالم پیری
هیهات به این حلقه در دل نگشودند
رفتند جوانان همه نامحرم پیری
آزادگی آن نیست ‌که از مرگ هراسد
بر سرو نبسته‌ست خمیدن غم پیری
دل خورد فشاری‌ که ز هم ریخت نگینش
زبن بیش چه تنگی دمد از حاتم پیری
تأثیر نفس سوخت به سامان فسردن
رو آتش یاقوت فروز از دم پیری
انگشت‌نمای عدم از موی سپیدم
کردند چو صبحم علم از پرچم پیری
چون موی سپیدی زند از لاف حیا کن
هشدار که زال است همان رستم پیری
بیدل تو جوانی به تک و تاز قدم زن
من سایهٔ دیوار خودم از خم پیری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیحاصلی‌ام بست به‌ گردن خم پیری
چون بید ز سر تا قدمم عالم پیری
هوش مصنوعی: من به خاطر بی‌حاصلی‌ام مثل بید، از سر تا پایم در چنگال پیری گرفتار شده‌ام.
در عالم فرصت چقدر قافیه تنگ است
مو،‌ رست سیه‌، پیش‌تر از ماتم پیری
هوش مصنوعی: در دنیا، زمان برای به تحقق رساندن آرزوها و اهداف چقدر محدود و سخت است. حتی سیاهی موها نیز پیش از آنکه به درد و اندوه پیری برسد، یادآور این محدودیت‌ها است.
تا پنبه نهد کس به سر داغ جوانی
کافور ندارد اثر مرهم پیری
هوش مصنوعی: کسی که جوانی را با همه شور و شوقش پشت سر گذاشته، وقتی به پیری می‌رسد، متوجه می‌شود که افراد دیگر توجهی به زخم‌های روحی یا دشواری‌هایش ندارند و این زخم‌ها هیچ درمانی نخواهد داشت.
موقوف فراموشی ایام شبابست
خلدی اگر ایجاد کند عالم پیری
هوش مصنوعی: اگر عالم پیری به وجود آورد، بهشت هم وابسته به فراموش کردن روزهای جوانی است.
هیهات به این حلقه در دل نگشودند
رفتند جوانان همه نامحرم پیری
هوش مصنوعی: بسیار بعید است که در این جمع، کسی به دل راهی پیدا کند و ورود کند؛ جوانان، به دلیل ناآشنایی و غیرفامیل بودن، همه از این مکان دور شدند و تنها پیری باقی مانده است.
آزادگی آن نیست ‌که از مرگ هراسد
بر سرو نبسته‌ست خمیدن غم پیری
هوش مصنوعی: آزادی به این معنا نیست که از مرگ بترسیم، بلکه نشانه آن است که با داشتن استقامت و شجاعت، در برابر مشکلات و چالش‌های زندگی، مانند پیری و ناراحتی‌ها، خم نشویم.
دل خورد فشاری‌ که ز هم ریخت نگینش
زبن بیش چه تنگی دمد از حاتم پیری
هوش مصنوعی: دل به شدت فشاری را تحمل کرد که نگین آن (دلی که روح و عواطفش به هم ریخته) از شدت تنگی و فشردگی خراب شد، مانند کسی که از وفور نیکویی و بزرگی در سن پیری به تنگی و تنگ‌نظری دچار می‌شود.
تأثیر نفس سوخت به سامان فسردن
رو آتش یاقوت فروز از دم پیری
هوش مصنوعی: نفسی که حرارتش بر جان می‌سوزد، به تدریج موجب سردی و زوال می‌شود؛ شعله‌های یاقوت‌گون بر اثر وزش باد پیری، به خاموشی گرایش پیدا می‌کنند.
انگشت‌نمای عدم از موی سپیدم
کردند چو صبحم علم از پرچم پیری
هوش مصنوعی: موی سپیدم نشان از نیستی و زوال دارد و مانند پرچم پیری، صبح زندگی‌ام را برافراشته است.
چون موی سپیدی زند از لاف حیا کن
هشدار که زال است همان رستم پیری
هوش مصنوعی: موهای سپید نشان‌دهنده پیری و تجربه هستند. بنابراین، باید مواظب بود و حیا کرد، زیرا این نشانه‌ها گاهی اوقات می‌تواند به تجربه‌های تلخی اشاره داشته باشد. در حقیقت، کسی که در گذشته قدرت و جوانی داشت، حالا به سن و سالی رسیده است که باید بیشتر مراقب خودش و رفتارهایش باشد.
بیدل تو جوانی به تک و تاز قدم زن
من سایهٔ دیوار خودم از خم پیری
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به جوانی خود و شور و انگیزه‌اش اشاره می‌کند. او از روزگار پیری و سایه‌ای که این دوران بر زندگی‌اش دارد، سخن می‌گوید. در واقع، شاعر می‌خواهد بگوید که تا وقتی جوانی و انرژی دارد، قدم‌هایش را قاطع و پرشتاب برمی‌دارد و نمی‌خواهد اجازه دهد که سایه پیری او را بخواباند یا متوقف کند.