گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۹۸

ای گشاد و بست مژگانت معمای پری
جام در دستست از چشم تو مینای پری
از تغافل تا نگاهت فرق نتوان یافتن
یک جنون می‌پرورد پنهان و پیدای پری
زین تمیزی چند کز ساز حواست ظاهر است
گر بفهمی بی‌مساسی نیست اعضای پری
عالمی را حرف و صوت بی‌اثر دیوانه‌کرد
طرف افسون داشت بی اسم مسمای پری
آخر آغوش خیال از خویش خالی‌کردنست
شیشه‌ای داری دو روزی گرم کن جای پری
تا کجا گردد غبار وحشت اسباب‌، جمع
بگذر از شیرازه‌ بندیهای اجزای پری
ای بهشت آگهی تا کی جنون وهم و ظن
آدمی‌، آدم چه می‌خواهی ز صحرای پری
کارگاه حسن تحقیق از تکلف ساده است
بیشتر بی‌نقش می بافند دیبای پری
آخر از وهم دو رنگی قدر خود نشناختم
شیشه‌ها بر سنگ زد فطرت ز سودای پری
سخت محجوب است حسن‌، آیینه‌دار شرم باش
ازتو چشم بسته می‌خواهد تماشای پری
هر کجا زین انجمن یابی سراغ شیشه‌ای
بی ‌ادب مگذر عرق ‌کرده‌ست سیمای پری
بیدل از آثار نیرنگ فلک غافل مباش
وضع این نه حلقه خلخالی‌ست در پای پری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گشاد و بست مژگانت معمای پری
جام در دستست از چشم تو مینای پری
هوش مصنوعی: چشمان تو به مانند معمایی است که در آن زیبایی‌های خاصی نهفته است. مژگان تو نیز مانند پرده‌ای است که این زیبایی‌ها را می‌پوشاند. در حقیقت، دست پری در حال نوشیدن از جامی است که به چشم تو می‌نگرد و این تصویر، ترکیبی از شگفتی و زیبایی را به نمایش می‌گذارد.
از تغافل تا نگاهت فرق نتوان یافتن
یک جنون می‌پرورد پنهان و پیدای پری
هوش مصنوعی: از بی‌توجهی تا نگاه تو، نمی‌توان تفاوتی پیدا کرد. یک جنون در دل پنهان و آشکار، عشق به زیبایی را پرورش می‌دهد.
زین تمیزی چند کز ساز حواست ظاهر است
گر بفهمی بی‌مساسی نیست اعضای پری
هوش مصنوعی: این شعر به تمیزی و زیبایی اشاره دارد که از وجود انسان و افکار او نشأت می‌گیرد. می‌گوید که اگر انسان به درستی و با دقت درونی خود را بشناسد، در می‌یابد که به روشنی و زیبایی موجود در جانش نیازی به تجملات بیرونی نیست. به عبارت دیگر، زیبایی واقعی از شناخت خود و پاکی درونی ناشی می‌شود و انسان می‌تواند از این زیبایی بهره‌مند شود.
عالمی را حرف و صوت بی‌اثر دیوانه‌کرد
طرف افسون داشت بی اسم مسمای پری
هوش مصنوعی: یک عالم را صحبت‌ها و صداهای بی‌نتیجه دیوانه کرده است، چون جادوگری دارد که نام و نشانی ندارد و مانند پری است.
آخر آغوش خیال از خویش خالی‌کردنست
شیشه‌ای داری دو روزی گرم کن جای پری
هوش مصنوعی: در نهایت، خیال و آرزوها باید رها شوند. اگر شیشه‌ای داری، برای چند روزی آن را گرم کن تا جایگزین حس و حال آرامش‌بخش باشد.
تا کجا گردد غبار وحشت اسباب‌، جمع
بگذر از شیرازه‌ بندیهای اجزای پری
هوش مصنوعی: تردید و وحشت ناشی از مشکلات تا کجا ادامه خواهد داشت؟ از این مسائل بگذر و به زیبایی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی توجه کن.
ای بهشت آگهی تا کی جنون وهم و ظن
آدمی‌، آدم چه می‌خواهی ز صحرای پری
هوش مصنوعی: ای بهشت! به من بگو که جنون و خیال و شک آدمی تا کی ادامه خواهد داشت. آدم چه چیزی را از دشت پری می‌خواهد؟
کارگاه حسن تحقیق از تکلف ساده است
بیشتر بی‌نقش می بافند دیبای پری
هوش مصنوعی: در کارگاه حسن، تحقیقات و کارها به سادگی و بدون تکلف انجام می‌شود و بیشتر به بافتن نقشی دلنشین و زیبا می‌پردازند، مانند پارچه‌ای نفیس و دلربا.
آخر از وهم دو رنگی قدر خود نشناختم
شیشه‌ها بر سنگ زد فطرت ز سودای پری
هوش مصنوعی: در نهایت نتوانستم ارزش خود را از خیال‌های متضاد درک کنم. طبیعت من که همچون شیشه‌ای است، به خاطر عشق به یک پری، بر سنگ‌ها زده می‌شود.
سخت محجوب است حسن‌، آیینه‌دار شرم باش
ازتو چشم بسته می‌خواهد تماشای پری
هوش مصنوعی: زیبایی بسیار پنهان و محجوب است، پس باید عفت و شرم داشته باشی. انگار که چشمان بسته خواهان دیدن دختری زیبا و پری‌سان هستند.
هر کجا زین انجمن یابی سراغ شیشه‌ای
بی ‌ادب مگذر عرق ‌کرده‌ست سیمای پری
هوش مصنوعی: هر جا که در این جمع، شیشه‌ای سراغ داری که بی‌ادب است، از کنارش عبور نکن، چرا که چهره‌ی آن، زنی زیبا و ظریف است که تحت تاثیر عرق قرار گرفته.
بیدل از آثار نیرنگ فلک غافل مباش
وضع این نه حلقه خلخالی‌ست در پای پری
هوش مصنوعی: از تأثیرات فریب‌های جهان غافل نباش، این وضعیت فقط یک زنجیر زینتی در پای یک پری است.