گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۸۵

آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری
دختر رز فتنه‌ها می‌زاید از بی‌شوهری
تا کی اجزای کمال از گفتگو بر هم زدن
یک نفس هم‌گر دو لب بر هم‌گذاری دفتری
هیچکس از تنگنای چرخ ره بیرون نبرد
عالمی را کلفت این‌ خانه‌ کشت از بی‌دری
دل شکست اما صداواری ننالیدیم حیف
موی چینی کرد ما را دستگاه لاغری
تا درین بازار عبرت جنس ما آمد به عرض
هیچکس جز بر فلک نشنید نام مشتری
ساز راحت گر همه خارست دام غفلت است
بر نگه تکلیف خواب آورد مژگان بستری
رنگها دارد بهار انتظار مدعا
فرق‌دام اینجا محال است از دکان جوهری
همچو شبنم انفعال نارسایی می‌کشم
در عرق خواباند پروازم ز بی‌بال و پری
چون دف عبرت خراش از پیکر فرسوده‌ام
پوست رفت و بر نیامد استخوان چنبری
مستی آهنگست پیغام ازل هشیار باش
جام و مینا در بغل می‌آید آواز پری
هر کدورت را که می‌بینی صفا می‌پرورد
سنگ هم در پرده دارد عالم میناگری
زحمت تدبیر یکسو نه که در دریای عشق
بادبانی نیست کشتی را به از بی‌لنگری
در پناه مَشرَب عجز ایمن از آفات باش
خار این صحرا ندارد شیوهٔ دامن‌دری
تن به مردن داده را آفت دلیل ایمنی‌ست
نازبالینِ پر تیر است و خواب لشکری
الفت مستی و آزادی جنون وهم کیست
پا کش از دامن چو اشک آندم‌ که از سر بگذری
از سراغ چشمهٔ حیوان که وهمی بیش نیست
می‌دهد آبی نشان آیینهٔ اسکندری
خلقی از اوهام استخراج مستی می‌کند
یادگیر آن می ‌که پیماید فرس از ساغری
طوق در گردن به گردون می‌پری چون گردباد
جای شرم است آن سلیمانی و این انگشتری
از فضولی قطع‌ کن بیدل ‌که در بزم یقین
حلقه تا گشتی به فکر خویش بیرون دری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری
دختر رز فتنه‌ها می‌زاید از بی‌شوهری
هوش مصنوعی: طبع و شخصیت دختران جوان، به ویژه دخترانی که ویژگی‌های خاصی دارند، می‌تواند باعث به وجود آمدن مشکلات و آشفتگی‌ها در جامعه شود. این مشکلات اغلب ناشی از نبود همراهی و همسری مناسب برای آن‌هاست.
تا کی اجزای کمال از گفتگو بر هم زدن
یک نفس هم‌گر دو لب بر هم‌گذاری دفتری
هوش مصنوعی: تا کی باید از کمال و زیبایی سخن گفت؟ کافی است یک نفس در کنار یکدیگر باشید و دفتری تازه بگشایید.
هیچکس از تنگنای چرخ ره بیرون نبرد
عالمی را کلفت این‌ خانه‌ کشت از بی‌دری
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از سختی‌ها و مشکلات زندگی فرار کند، زیرا هر کس در این دنیا با چالش‌ها و دشواری‌هایی روبه‌رو است که ممکن است حتی به نابودی او منجر شود.
دل شکست اما صداواری ننالیدیم حیف
موی چینی کرد ما را دستگاه لاغری
هوش مصنوعی: دل ما شکست اما صدای ناله‌ای از ما بلند نشد. افسوس که به خاطر زیبایی و ظرافت خود، دچار درد و رنج شدیم.
تا درین بازار عبرت جنس ما آمد به عرض
هیچکس جز بر فلک نشنید نام مشتری
هوش مصنوعی: در این بازار که پر از درس و پند است، هیچ‌کس قدر ما را نمی‌داند و فقط نام ما به گوش آسمان می‌رسد.
ساز راحت گر همه خارست دام غفلت است
بر نگه تکلیف خواب آورد مژگان بستری
هوش مصنوعی: اگرچه آسایش ممکن است از خارها تشکیل شده باشد، اما غفلت می‌تواند مانند دام عمل کند. در این وضعیت، چشم‌ها خواب‌آلود و مژگان در حالت آرامش قرار دارند.
رنگها دارد بهار انتظار مدعا
فرق‌دام اینجا محال است از دکان جوهری
هوش مصنوعی: بهار در حال آمدن است و رنگ‌ها را به همراه دارد، اما اینجا تنها انتظار به تحقق نمی‌رسد. در این جا امکان ندارد که چیزی را از دکان جواهرات به دست آوریم.
همچو شبنم انفعال نارسایی می‌کشم
در عرق خواباند پروازم ز بی‌بال و پری
هوش مصنوعی: مانند شبنم، به خاطر ناتوانی‌ام در این حالت، در حالت خواب و بی‌حرکتی به سر می‌برم و نمی‌توانم پرواز کنم زیرا بال و پری ندارم.
چون دف عبرت خراش از پیکر فرسوده‌ام
پوست رفت و بر نیامد استخوان چنبری
هوش مصنوعی: وقتی که تجربه‌ها و مشکلات زندگی به من فشار می‌آورد، احساس می‌کنم که پوست و لطافت روح من از بین رفته و دیگر هیچ قوت و نیرویی در وجودم باقی نمانده است.
مستی آهنگست پیغام ازل هشیار باش
جام و مینا در بغل می‌آید آواز پری
هوش مصنوعی: در سرود عشق و شور، نغمه‌ای از آغاز وجود به گوش می‌رسد. از این رو، هوشیار باش که نوشیدنی و ظرف زیبا به دستانت می‌آید و صدای یک پری در فضا طنین‌انداز است.
هر کدورت را که می‌بینی صفا می‌پرورد
سنگ هم در پرده دارد عالم میناگری
هوش مصنوعی: هر نوع کدورتی که مشاهده می‌کنی، در واقع به نوعی پاکی و روشنی تبدیل می‌شود. حتی سنگ‌ها نیز در پس نقابی که دارند، زیبایی و ظرافتی مثل میناکاری دارند.
زحمت تدبیر یکسو نه که در دریای عشق
بادبانی نیست کشتی را به از بی‌لنگری
هوش مصنوعی: تلاش برای تدبیر و مدیریت در عشق مانند این است که در دریای عشق کشتی‌ای بدون بادبان و لنگر راهبری شود، که بهتر از بی‌دفاعی و عدم توجه است.
در پناه مَشرَب عجز ایمن از آفات باش
خار این صحرا ندارد شیوهٔ دامن‌دری
هوش مصنوعی: در کنار تسلیم به شرایط و ناتوانی‌ها، از خطرات مصون بمان. در این بیابان، هیچ خاری نمی‌تواند دامن دریا را آلوده کند.
تن به مردن داده را آفت دلیل ایمنی‌ست
نازبالینِ پر تیر است و خواب لشکری
هوش مصنوعی: آن کسی که به رفتن به سوی مرگ راضی است، آفتی به دور او وجود دارد که او را در امان نگه می‌دارد. در حالی که بر بستر خواب است، خطرهای بسیاری مانند تیرها به او نزدیک هستند.
الفت مستی و آزادی جنون وهم کیست
پا کش از دامن چو اشک آندم‌ که از سر بگذری
هوش مصنوعی: عشق و شوری که در دل داریم، به ما آزادی و دیوانگی می‌بخشد. در آن لحظه که به اوج این احساسات می‌رسیم، به یاد می‌آوریم که باید از مشکلات گذشته بگذریم و به جلو حرکت کنیم.
از سراغ چشمهٔ حیوان که وهمی بیش نیست
می‌دهد آبی نشان آیینهٔ اسکندری
هوش مصنوعی: به دنبال چشمهٔ حیوان نروید که تنها یک خیال است؛ آنچه به شما نشان می‌دهد، فقط تصویری از قدرت اسکندر است.
خلقی از اوهام استخراج مستی می‌کند
یادگیر آن می ‌که پیماید فرس از ساغری
هوش مصنوعی: خلقی از تصورات و خیالات خود شغل مستی را می‌سازند. بیاموز که چگونه با یک جرعه، اسب را به راهی جذاب و دل‌نشین هدایت کنی.
طوق در گردن به گردون می‌پری چون گردباد
جای شرم است آن سلیمانی و این انگشتری
هوش مصنوعی: طوقی که در گردن آویزان است، مانند گردبادی به دور می‌چرخد. این وضعیت برای سلیمان زشت و ناپسند است، همان‌طور که این انگشتر نیز نشان‌دهنده وضعیت اوست.
از فضولی قطع‌ کن بیدل ‌که در بزم یقین
حلقه تا گشتی به فکر خویش بیرون دری
هوش مصنوعی: از ریشهٔ فضولی دست بردار بیدل، زیرا در محفل یقین، وقتی در حلقهٔ آن قرار گرفتی، نتوانستی به افکار خودت توجه کنی و به خارج از دریچهٔ آن فکر بری.