غزل شمارهٔ ۲۶۸۱
درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی
چراغ حسرت آلود نگاهم میکند دودی
چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش
درون بیضهام پیداست بال شعله فرسودی
خروش بینواییهای من یارب که میفهمد
چو مژگانم ز سر تا پا زبان سرمهآلودی
طریق بندگی ناز فضولی برنمیدارد
تو از وضع رضا مگذر چه مقبولی چه مردودی
عدم ایمای اسرارت، وجود اظهار آثارت
ز نیرنگ تو خالی نیست معدومی و موجودی
به یک مژگان زدن آیینه بیتمثال میگردد
به حیرت ساز رنگ خودنمایی میبرد زودی
به تیغ آبرو گنج زر و گوهر نمیارزد
اگر انصاف باشد طبع مایل نیست بیجودی
مشو غافل ز وضع فقر اگر آرام میخواهی
چو صحرا خاکساری نیست بیدامان مقصودی
به رنگ طوق قمری در هوای سرو موزونت
کند خاکسترمن ناله از هر حلقهٔ دودی
به راه انتظار جلوهای افکندهام بیدل
چو شمع از چهرهٔ زرین خود فرش زر اندودی
غزل شمارهٔ ۲۶۸۰: توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندیغزل شمارهٔ ۲۶۸۲: مکش رنج تأمل گر زیان خواهی و گر سودی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی
چراغ حسرت آلود نگاهم میکند دودی
هوش مصنوعی: در این جمعی که زیباییِ دلخواهی به چشم نمیخورد، نگاه من با حسرت مثل چراغی که در دودی روشن است، میتابد.
چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش
درون بیضهام پیداست بال شعله فرسودی
هوش مصنوعی: مانند شمعی که از چراغ روشنایی میگیرد، نور آه و نالهاش در عمق وجودم نمایان است و بالهای شعلهاش نیز پژمرده شده است.
خروش بینواییهای من یارب که میفهمد
چو مژگانم ز سر تا پا زبان سرمهآلودی
هوش مصنوعی: ای خدای مهربان، صدای نالهها و دردهای من را بشنوید. آیا کسی میتواند درک کند که چشمانم به شدت غمگین و پر از اشک هستند؟
طریق بندگی ناز فضولی برنمیدارد
تو از وضع رضا مگذر چه مقبولی چه مردودی
هوش مصنوعی: در راه بندگی، مراقب باش که به ناز و زیبایی دیگران فریب نخورده و از رضایت خود منحرف نشوی. خواه تو در چشم مردم مورد قبول باشی یا نه، مهم این است که به رضایت درونی خود توجه کنی.
عدم ایمای اسرارت، وجود اظهار آثارت
ز نیرنگ تو خالی نیست معدومی و موجودی
هوش مصنوعی: غیاب رازهای تو باعث میشود که وجود آثار تو، بههیچوجه از دسیسههای تو خالی نباشد و در واقع، بین نبودن و بودن تو، تفاوتی وجود ندارد.
به یک مژگان زدن آیینه بیتمثال میگردد
به حیرت ساز رنگ خودنمایی میبرد زودی
هوش مصنوعی: با یک نگاه از طرف چشمان کسی، آینه بیتصویر میشود و در نتیجه به تعجب میافتد. این زیبایی به سرعت خود را نشان میدهد.
به تیغ آبرو گنج زر و گوهر نمیارزد
اگر انصاف باشد طبع مایل نیست بیجودی
هوش مصنوعی: آبرو و شخصیت انسان به قدری ارزشمند است که هیچ ثروتی مانند طلا و جواهر نمیتواند با آن مقایسه شود. اگر به انصاف نگاه کنیم، انسان به طور طبیعی تمایلی به بیاعتباری و بدون ارزش بودن ندارد.
مشو غافل ز وضع فقر اگر آرام میخواهی
چو صحرا خاکساری نیست بیدامان مقصودی
هوش مصنوعی: اگر در پی آرامش هستی، نباید از وضعیت فقر غافل شوی، زیرا مانند بیابان، خاکساری وجود ندارد که به آن اتکا کنی، مگر آنکه به مقصود خود برسی.
به رنگ طوق قمری در هوای سرو موزونت
کند خاکسترمن ناله از هر حلقهٔ دودی
هوش مصنوعی: در هوای دلانگیز تو، خاکستر وجود من مانند طوقی از رنگ قمری، ناله میکند و هر حلقهٔ دود را به یاد میآورد.
به راه انتظار جلوهای افکندهام بیدل
چو شمع از چهرهٔ زرین خود فرش زر اندودی
هوش مصنوعی: من در مسیر انتظار همچون شمعی ظاهر شدم که از چهرهٔ زیبای خود تابش و روشنی میافشاند و درختی پر از طلا را به نمایش میگذارد.