گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۸۰

توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندی
بپوشی بهله و بر بهله می‌باید حنا بندی
سراپایت چوگل غیر از شکفتن بر نمی‌دارد
تبسم زیر لب دزدی‌ کز او بند قبا بندی
غبارم تا کند یاد خرامت رنگ می‌بازم
که می‌ترسم قیامت بر من بی‌دست و پا بندی
درین محفل چه دارد سعیت از آیینه پردازی
جز این‌ کز تهمت تمثال خجلت بر صفا بندی
به شوخی حق مضمون ادب نتوان ادا کردن
عرق‌کن نقطهٔ نظمی‌ که در وصف حنا بندی
شرارکاغذ ما رنگ تصویری دگر دارد
به لوح امتیاز آتش زنی تا نقش ما بندی
درین صحرا عنان سیل بی پروا که می‌گیرد
سر تسلیم افتد پیش تا راه قضا بندی
به عرض نارساییها چه طاقت چنگ این بزمم
خمیدن می‌کشم هر چند بر دوشم صدا بندی
به این طالع چه امکانست یابم بار اقبالی
مگر از استخوانم نامه بر بال هما بندی
به‌گردونت نخواهد برد سعی پوچ بالیدن
چو نی چند از سبکمغزی‌ کمرها بر هوا بندی
دل از ساز تعلق عاقبت بر کندنی دارد
گشاد آسان شود گر اندکی این عقده وا بندی
وفا سررشتهٔ تسخیر می‌خواهد رسا بیدل
به آیینی‌که هرکس راگرفتی دست‌، پا بندی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندی
بپوشی بهله و بر بهله می‌باید حنا بندی
هوش مصنوعی: با این دستان نازک و زیبا، نیازی به پوشیدن رنگ‌های مختلف نیست. بلکه باید به این زیبایی و لطافت، حنا بزنیم و آن را زینت کنیم.
سراپایت چوگل غیر از شکفتن بر نمی‌دارد
تبسم زیر لب دزدی‌ کز او بند قبا بندی
هوش مصنوعی: تمام وجودت فقط برای شکفتن و شادی کردن است و جز این هیچ کاری از تو برنمی‌آید. لبخند پنهانی که از دزدی‌های تو نشأت می‌گیرد، مانند بندهایی است که بر قبا بسته‌ای.
غبارم تا کند یاد خرامت رنگ می‌بازم
که می‌ترسم قیامت بر من بی‌دست و پا بندی
هوش مصنوعی: غبار و کثیفی که بر من نشسته، یاد آن زیبایی و راه رفتن تو را می‌آکند. من از این می‌ترسم که روز قیامت، بی‌هویت و گیج و گنگ باشم و نتوانم در حضور تو قرار بگیرم.
درین محفل چه دارد سعیت از آیینه پردازی
جز این‌ کز تهمت تمثال خجلت بر صفا بندی
هوش مصنوعی: در این گردهمایی، چه فایده‌ای از نمایش زیبایی دارد، جز اینکه تنها به خاطر تهمت‌ها و افتراها، تصویر واقعی‌اش تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به نوعی ننگین می‌شود.
به شوخی حق مضمون ادب نتوان ادا کردن
عرق‌کن نقطهٔ نظمی‌ که در وصف حنا بندی
هوش مصنوعی: حق معنای ادبی را به شوخی نمی‌توان به درستی بیان کرد، مانند عرقی که بر روی نقطه‌ای از نظم و زیبایی در توصیف حنا جمع می‌شود.
شرارکاغذ ما رنگ تصویری دگر دارد
به لوح امتیاز آتش زنی تا نقش ما بندی
هوش مصنوعی: صفحه کاغذی که در دست داریم، رنگ و تصویری متفاوت دارد. بر روی لوح امتیاز، آتش را به کار ببر و چهره ما را بر جای بگذار.
درین صحرا عنان سیل بی پروا که می‌گیرد
سر تسلیم افتد پیش تا راه قضا بندی
هوش مصنوعی: در این بیابان طوفانی و بی‌پروای زندگی، انسان در لحظه‌ای از تسلیم در برابر حوادث و تقدیر قرار می‌گیرد، گویی که خود را به سرنوشت واگذار کرده و باید مسیر قضا و قدر را بپذیرد.
به عرض نارساییها چه طاقت چنگ این بزمم
خمیدن می‌کشم هر چند بر دوشم صدا بندی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به مشکلات و نارسایی‌های زندگی اشاره می‌کند و بیان می‌کند که با وجود همه این سختی‌ها، تحمل این وضعیت را دارد و در تلاش است تا بر سختی‌ها غلبه کند. او احساس سنگینی و فشار را بر دوش خود دارد اما همچنان در مسیر ادامه می‌دهد.
به این طالع چه امکانست یابم بار اقبالی
مگر از استخوانم نامه بر بال هما بندی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که چگونه می‌تواند به خوشبختی و سرنوشتی خوب دست پیدا کند. او احساس می‌کند که دستیابی به چنین سرنوشتی تنها از طریق زحمات و تلاش‌هایش ممکن است، و به نوعی به این فکر می‌کند که برای رسیدن به آرزوهایش باید خود را تلاش کند و خون و قلب خود را به کار بگیرد. در واقع، او می‌خواهد بگوید که موفقیت و اقبال خوب نیازمند کوشش و از خودگذشتگی است.
به‌گردونت نخواهد برد سعی پوچ بالیدن
چو نی چند از سبکمغزی‌ کمرها بر هوا بندی
هوش مصنوعی: کوشش بی‌فایده نکن، زیرا هر چه تلاش کنی، چون نی که سبک و بی‌مغز است، به جایی نخواهی رسید و کمرهایت در هوا معلق خواهد ماند.
دل از ساز تعلق عاقبت بر کندنی دارد
گشاد آسان شود گر اندکی این عقده وا بندی
هوش مصنوعی: دل همیشه به چیزی وابسته است و روزی خواهد آمد که این وابستگی را از خود دور کند. اگر کمی به این مسأله توجه کنی و گره‌های ذهنت را باز کنی، فرایند رهایی بسیار آسان‌تر خواهد شد.
وفا سررشتهٔ تسخیر می‌خواهد رسا بیدل
به آیینی‌که هرکس راگرفتی دست‌، پا بندی
هوش مصنوعی: وفا یعنی درستی و پایبندی به قول و عهد، نیازمند توانایی و مهارتی خاص است. بیدل به این نکته اشاره می‌کند که در این مسیر، وقتی کسی را به دوستی پذیرفتی و دستش را گرفتی، متعهد به آینده‌اش می‌شوی و باید مسئولیت آن را بپذیری.