غزل شمارهٔ ۲۶۷۷
خیالت هر کجا تمهید راحتپروری کردی
به خواب بیخودی بوی بهارم بستری کردی
نفس چون ناله بر باد تپیدن داد اجزایم
به توفان خیالت گرنه حیرت لنگری کردی
به پاس راز الفت شکر بیدردیست کار من
اگر دل آب میگردید مژگان هم تری کردی
به این نازک مزاجی حیرتم آسوده میدارد
و گرنه جنبش مژگان به چشمم نشتری کردی
شدی یاقوت اگر آیینهدار رنگ اشک من
رگ خونی نمایان از نگاه جوهری کردی
درین گلشن که از افلاس نامی دارد آزادی
چه کردی سرو مسکین گر وداع بیبری کردی
به بخت تیره ممنون تغافلهای گردونم
زدی آیینهام بر سنگ اگر روشنگری کردی
نبود از حق شناسیهای الفت آنقدر مشکل
که چون قمری پر پروانه را خاکستری کردی
به تیغ وهم اگر میکرد عشق اثبات آگاهی
شکست شیشه هم سر درگریبان پری کردی
جنون چون شمع در رنگ بنای من نزد آتش
که تا نقش قدم گشتن سرا پایم سری کردی
ازین بی ماحصل افسانههای دردسر بیدل
کسی گوشی اگر میداشت بایستی کری کردی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیالت هر کجا تمهید راحتپروری کردی
به خواب بیخودی بوی بهارم بستری کردی
هوش مصنوعی: هر جا که به یاد تو آرامش و راحتی را جستوجو کردم، خواب ناآگاهی مرا در آغوش گرفته و به بوی بهار مشغول کردهای.
نفس چون ناله بر باد تپیدن داد اجزایم
به توفان خیالت گرنه حیرت لنگری کردی
هوش مصنوعی: نفس من مانند نالهای باد تند میزند و اجزای وجودم در طوفان خیال تو درهم ریخته است، وگرنه حیرت میتوانست مرا ثابت نگه دارد.
به پاس راز الفت شکر بیدردیست کار من
اگر دل آب میگردید مژگان هم تری کردی
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و دوستی، از درد و رنج خود سپاسگزارم. اگر دل من هم به خاطر این عشق اشک میریخت، تو نیز باید با گریهات به آن پاسخ میدادی.
به این نازک مزاجی حیرتم آسوده میدارد
و گرنه جنبش مژگان به چشمم نشتری کردی
هوش مصنوعی: این نازکی و لطافتی که در تو وجود دارد، من را آرام میکند، وگرنه حرکت مژگانت به چشمان من مانند همچنین تیری است که به عمق نفوذ کند.
شدی یاقوت اگر آیینهدار رنگ اشک من
رگ خونی نمایان از نگاه جوهری کردی
هوش مصنوعی: اگر به ظرافت جواهر باشی، و رنگ اشک من را نشان دهی، نشانهای از احساسات عمیق من را به نمایش میگذاری.
درین گلشن که از افلاس نامی دارد آزادی
چه کردی سرو مسکین گر وداع بیبری کردی
هوش مصنوعی: در این باغی که به خاطر فقرش شناخته میشود، آزادی چه تأثیری بر این سرو بیچاره گذاشته است اگر تو وداعی با او کردهای؟
به بخت تیره ممنون تغافلهای گردونم
زدی آیینهام بر سنگ اگر روشنگری کردی
هوش مصنوعی: به خاطر کملطفی و بیتوجهیهایی که از سرنوشت و زمانهام دیدم، از زندگیام راضیام. اگر هم زمانی به من نور و روشنی بخشیدی، مثل این است که بر سنگ تصویرم را انداختی.
نبود از حق شناسیهای الفت آنقدر مشکل
که چون قمری پر پروانه را خاکستری کردی
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که قدردانی و محبت میان افرادی که به هم نزدیک هستند، به اندازهای پیچیده و دشوار است که وقتی یک موجود زیبا و رنگارنگ مثل پروانه را به یک رنگ کسلکننده و خاکستری تغییر دهی، اثرات منفی آن به وضوح دیده میشود. به عبارت دیگر، ناپدید شدن یا نقصان محبت و احترام میتواند به همان اندازه خفی و دردناک باشد.
به تیغ وهم اگر میکرد عشق اثبات آگاهی
شکست شیشه هم سر درگریبان پری کردی
هوش مصنوعی: اگر عشق میتوانست به وسیله خیال و تخیل خود را ثابت کند، حتی شکستن شیشه هم باعث نمیشد که تو در غم و اندوه دیگران نباشی.
جنون چون شمع در رنگ بنای من نزد آتش
که تا نقش قدم گشتن سرا پایم سری کردی
هوش مصنوعی: جنون مانند شمعی است که در کنار آتش رنگ و بوی بنای وجود من را میسازد، تا جایی که با هر قدمی که برمیدارم، تمام وجودم در یگانگی و عشق ذوب میشود.
ازین بی ماحصل افسانههای دردسر بیدل
کسی گوشی اگر میداشت بایستی کری کردی
هوش مصنوعی: اگر کسی گوش شنوایی داشت و میتوانست از معانی عمیق و دردناک داستانهای بینتیجه و پر گرفتاری درک کند، باید مانند یک فرد کر به سکوت مینشست.

بیدل دهلوی