گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۷۵

عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی
ورق‌گرداندی و روی سیاهی درکفن بردی
به نور دل دو گامی هم درین وادی نپیمودی
چراغی داشتی چون تیره شد از انجمن بردی
حریفان را چراغ راه مقصد دستهٔ ‌گل شد
تو داغ لاله‌ای با نیل سوسن زین چمن بردی
صدایی پرفشان چون سایه اکنون زیرکوه آمد
که بر دوش سبکروحی گرانیهای تن بردی
سیهکاری نمی‌بایست زاد آخرت کردن
ازین غربت سرا رفتی و آتش در وطن بردی
طواف دار عقبایت‌ کنون معلوم خواهد شد
که از فریاد مظلومان برای خود رسن بردی
حق اندیشیدی و باطل برآمد سعی مجهولت
به‌امید آبروها ریختی‌، خون ریختن بردی
تحیر خنده دارد بر شعور غفلت آهنگت
که دل عود ترنم بود و بهر سوختن بردی
به‌خواب امن می‌ترسم سیاهیها کند زیرت
کزین آتشکده دودی عجب با خویشتن بردی
وفا درکسب اعمال اینقدر تغییر هم دارد
محبت بودی ای بیداد خصمیها به تن بردی
به نفرین جهانی باخت‌گردون نقد عمرت را
از این بازیچه افسوسی اگر بردی ز من بردی
به هر رنگ از من و ما درس عبرت بردنی دارد
زخلق آن جنس معنیها زبیدل این سخن بردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی
ورق‌گرداندی و روی سیاهی درکفن بردی
هوش مصنوعی: بیهوده است که دیوانگی قربانی را به دوش بکشی و ورق را برگردانی و چهره سیاهی را در تابوت ببینی.
به نور دل دو گامی هم درین وادی نپیمودی
چراغی داشتی چون تیره شد از انجمن بردی
هوش مصنوعی: اگر به نور دل خود دو قدم در این راه برداشته بودی، وقتی که جمعی از اطراف دور می‌شدند، چراغی در دست داشتی تا روشنایی‌ات را از دست ندهی.
حریفان را چراغ راه مقصد دستهٔ ‌گل شد
تو داغ لاله‌ای با نیل سوسن زین چمن بردی
هوش مصنوعی: رقیبان در مسیر رسیدن به هدف، درخشش و روشنی دل‌چسبی را دریافت کردند که تو با از دست دادن لاله‌ای زیبا و با نیل سوسن زین چمن، آن را به دست آوردی.
صدایی پرفشان چون سایه اکنون زیرکوه آمد
که بر دوش سبکروحی گرانیهای تن بردی
هوش مصنوعی: گونه‌ای از صدا که مانند سایه‌ای گسترده است، اکنون زیر کوه شنیده می‌شود، در حالی که یک روح سبک‌بال بار سنگینی‌های جسم را به دوش کشیده است.
سیهکاری نمی‌بایست زاد آخرت کردن
ازین غربت سرا رفتی و آتش در وطن بردی
هوش مصنوعی: در این دنیا نباید به زشتی و ناپاکی روی آورد، زیرا وقتی از این سرای غریب می‌روی، آتش فتنه و مشکل را به سرزمین خود می‌بری.
طواف دار عقبایت‌ کنون معلوم خواهد شد
که از فریاد مظلومان برای خود رسن بردی
هوش مصنوعی: به دور تو طواف می‌کنم و به زودی مشخص می‌شود که از ناله‌های ستمدیدگان، چه چیزی برای خود به دست آورده‌ای.
حق اندیشیدی و باطل برآمد سعی مجهولت
به‌امید آبروها ریختی‌، خون ریختن بردی
هوش مصنوعی: تو با فکر و اندیشه به حق رسیدی، اما در نهایت خود را درگیر باطل کردی. تلاشت بی‌مورد بود و با امید به اعتبار و آبروها، به جای خون دل، خون ریختی.
تحیر خنده دارد بر شعور غفلت آهنگت
که دل عود ترنم بود و بهر سوختن بردی
هوش مصنوعی: تحیر و شگفتی تو درباره ناآگاهی آهنگت خنده‌آور است، زیرا دل مانند عود به صدا درآمده و تو باعث سوختن آن شده‌ای.
به‌خواب امن می‌ترسم سیاهیها کند زیرت
کزین آتشکده دودی عجب با خویشتن بردی
هوش مصنوعی: در خواب آرامی هستم، اما از تاریکی اطرافم می‌ترسم که مبادا زیرم برود. از این آتشکده، دود عجیبی بلند شده که به جدایی من از خودم اشاره می‌کند.
وفا درکسب اعمال اینقدر تغییر هم دارد
محبت بودی ای بیداد خصمیها به تن بردی
هوش مصنوعی: اعمال و رفتار انسان در وفاداری به اندازه‌ای تغییر می‌کند که محبت و علاقه‌اش را تحت تأثیر قرار می‌دهد، و این موضوع باعث شده که تو به سختی و مشکلات بر بخوری.
به نفرین جهانی باخت‌گردون نقد عمرت را
از این بازیچه افسوسی اگر بردی ز من بردی
هوش مصنوعی: به دلیل دشواری‌هایی که در زندگی وجود دارد و ناکامی‌های متعدد، تنها نتیجه‌ای که از این بازی پر از افسوس به دست می‌آید، از دست دادن عمر گرانبهاست. اگر در این بازی به موفقیتی دست یابی، آن را از من دریغ کرده‌ای.
به هر رنگ از من و ما درس عبرت بردنی دارد
زخلق آن جنس معنیها زبیدل این سخن بردی
هوش مصنوعی: هر رنگ و نمادی که از ما و شما وجود دارد، می‌تواند درسی برای عبرت گرفتن باشد. این معانی که از خالق به وجود آمده‌اند، از درک و فهم انسان ناشی می‌شوند.