گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۶۹

که‌ام من شخص نومیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی
به صحرا گرد مجنونی به ‌کوه آواز فرهادی
به سر دارم هوای ترک شوخی فتنه بنیادی
که تیغش شاخ‌ گلریزست و تیرش سرو آزادی
زمینگیر سجود حیرتم ای چرخ نپسندی
که گیرد بعد مردن هم غبارم دامن بادی
دل صید آب شد در حسرت شوق ‌گرفتاری
رسد یارب به‌ گوش حلقهٔ دام تو فریادی
حریفان‌، جام افسون تغافل چند پیمودن
بهار است از فراموشان رنگ رفته هم یادی
گرفتاری بقدر رنگ بر ما دام می‌چیند
ندارد غیر نقش بال و پر طاووس صیادی
به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی
دماغ شعله از خار و خس افسرده می‌بالد
غرور سرکشان را بی‌ضعیفان نیست امدادی
به یک طرز تغافل هر دو عالم را محرف زن
ندارد قطع الفت احتیاج تیغ جلادی
بنای اعتبار ما به حرفی می‌خورد بر هم
به‌ چندین رنگ می‌گردد بهار از سیلی بادی
ز سعی جان‌کنیهایم مباش ای همنشین غافل
که از هر نالهٔ من تیشه دزدیده‌ست فرهادی
جدا زان بزم نتوان کرد منع ناله‌ام بیدل
چو موج افتد به ساحل می‌کند ناچار فریادی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که‌ام من شخص نومیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی
به صحرا گرد مجنونی به ‌کوه آواز فرهادی
هوش مصنوعی: من کیستم که به ناامیدی دچارم، درس عبرتی برای دیگران. در صحرا به دنبال سرنوشت خود می‌گردم و مانند مجنون به کوه‌ها آواز می‌خوانم.
به سر دارم هوای ترک شوخی فتنه بنیادی
که تیغش شاخ‌ گلریزست و تیرش سرو آزادی
هوش مصنوعی: من در دل هوای یک معشوقه را دارم که زیبایی و جذابیتش بسیار عمیق و بنیادین است. این معشوقه مانند شمشیری است که از گلها برآمده، و تیرش هم نماد سرسبزی و آزادی است.
زمینگیر سجود حیرتم ای چرخ نپسندی
که گیرد بعد مردن هم غبارم دامن بادی
هوش مصنوعی: در حالتی از تعجب و حیرت به سجده افتاده‌ام، ای دوران، تو که این وضعیت را نمی‌پسندی، حتی پس از مرگ نیز بادی به ارمغان می‌آورم که غبارم را بر می‌دارد.
دل صید آب شد در حسرت شوق ‌گرفتاری
رسد یارب به‌ گوش حلقهٔ دام تو فریادی
هوش مصنوعی: دل مانند طعمه‌ای در آرزوی عشق گرفتار شده است. ای کاش ناله‌ای از آن به گوش حلقهٔ دام تو برسد.
حریفان‌، جام افسون تغافل چند پیمودن
بهار است از فراموشان رنگ رفته هم یادی
هوش مصنوعی: رقیب‌ها، مدت زیادی را در میخانه با نادانی خود سپری می‌کنند، اما بهار از یاد رفتگان به یاد می‌آید.
گرفتاری بقدر رنگ بر ما دام می‌چیند
ندارد غیر نقش بال و پر طاووس صیادی
هر اندازه رنگ و رونق زندگی افزایش یابد گرفتاری های زندگی نیز افزون می شود (هر که بامش بیش، برفش بیشتر)؛ همانطور که علت اسیر شدن طاووس توسط صیاد بالهای زیبای اوست. چنانچه مولوی میگوید: دشمن طاووس آمد پر او / ای بسا شه را بکشته فر او 
به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که من با سختی و مشقت بسیار، به دام‌ها و قفس‌های زیادی گرفتار شدم، اما در نهایت چیزی جز احساس نیستی و فقدان آزادی را مشاهده نکردم. این احساس ناکامی و محدودیت مرا در تمام این تلاش‌ها همراهی کرده است.
دماغ شعله از خار و خس افسرده می‌بالد
غرور سرکشان را بی‌ضعیفان نیست امدادی
هوش مصنوعی: غرور سرکشان و قدرتمندان از ضعف و ناتوانی دیگران تغذیه می‌کند و مانند شعله‌ای است که از خاشاک و علف هرز برمی‌خیزد. آنها بدون وجود ضعیفان نمی‌توانند قدرتمند بمانند.
به یک طرز تغافل هر دو عالم را محرف زن
ندارد قطع الفت احتیاج تیغ جلادی
هوش مصنوعی: به طرز خاصی که نشان‌دهنده بی‌توجهی است، هر دو جهان را از مسیر اصلی خود منحرف نکن؛ زیرا قطع رابطه و دوستی به چاقوی برنده نیاز ندارد.
بنای اعتبار ما به حرفی می‌خورد بر هم
به‌ چندین رنگ می‌گردد بهار از سیلی بادی
هوش مصنوعی: اعتبار ما به یک کلام بستگی دارد و به همین دلیل با هر نسیمی، رنگ و حالت متفاوتی به خود می‌گیرد، درست مثل بهاری که تحت تأثیر طوفان تغییر می‌کند.
ز سعی جان‌کنیهایم مباش ای همنشین غافل
که از هر نالهٔ من تیشه دزدیده‌ست فرهادی
هوش مصنوعی: ای هم‌نشین غافل، از تلاش‌ها و زحمت‌هایم غافل نباش که هر فریاد من مثل تیشه‌ای است که فرهاد از دل سنگ کنده است.
جدا زان بزم نتوان کرد منع ناله‌ام بیدل
چو موج افتد به ساحل می‌کند ناچار فریادی
هوش مصنوعی: دور از آن مجال نمی‌توانم ناله‌ی خود را متوقف کنم. همچنان که وقتی موج به ساحل می‌رسد، به ناچار فریاد می‌زند، من نیز ناچار از بیان احساساتم هستم.

حاشیه ها

1397/03/31 13:05
بابک

در دیدار روز هشتم خردادماه 96 شاعران با رهبر ایران، ایشان ضمن اشاره به این که در زندگی روزمره ما شعر خیلی رایج است و در یکی از فواتح یک بیت از این شعر را نوشته بودند و مردم ما حتی برای اعلام فاتحه هم از شعرهای زیبا استفاده می‌کنند و سپس بیت زیر را خواندند:
به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی

1397/03/31 14:05
بابک

تاریخ دیدار را اشتباها 8 خرداد 96 نوشتم که بدین‌وسیله اصلاح می‌شود: 9 خرداد 97

1397/03/31 14:05
نادر..

درود دوست عزیز
به راستی غزل نغزی است!
ای کاش سعادت حضوری بود و من هم بیت پسین را می خواندم..

1397/03/31 22:05

به نام خدا
ضمن تشکر از زحمات شما ، باخواندن مطالب ارسالی و اشاره بعضی عزیزان به سبک شناس بودن رهبری ،وظیفه دانستم عرض کنم بنده از پیش از انقلاب که دانشجوی ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بودم و توفیق شنیدن سخنرانی های ایشات را داشتم به شدت تحت تاثیر اطلاعات ادبی ایشان ، به ویژه در زمینه اشعار سبک هندی بوده ام و از علاقه بسیار ایشان به صائب ، بیدل و اقبال و ... اطلاع دارم.

1397/03/01 01:06
فاطمه

با سلام و ارزوی قبول طاعات
میشه این بیت شعر رو توضیح بدین با تشکر
به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی

1397/03/01 05:06
رهگذر

درود منهم با همون دلیل دوستان عزیز دیگه گذرم به اینجا خورد. فاطمه خانوم در پاسخ شما برای درک بهتر به چند بیت قبل ترش رجوع کنید.
حریفان! جام افسون تغافل چند پیمودن؟
بهار است از فراموشان رنگ رفته هم یادی
میگه در این بهار زندگی یادی هم کنیم از دچار مرگ شدگانی که رنگ زندگی از دست داده اند و بفراموشی سپرده شده اند
گرفتاری به قدر رنگ بر ما دام میچیند
ندارد غیر نقش بال و پر طاووس صیادی
اگر طاووس رو شکار میکنند بخاطر اون رنگ و نقش و نگاریه که روی بال و پرش داره. دامها برای رنگ هاست
به صد دام آرمیدم دامن از چندین قفس چیدم
ندیدم جز به بال نیستی پرواز آزادی
بخاطر این رنگها دامها و قفسها تجربه کردم.پس برای رهایی از همه اینها از قفس ها و دام ها باید با بال بیرنگی و بال نیستی پرید.مرگ همین دل کندن از رنگها و وابستگی هاست و پرواز آزادی.

1399/07/04 16:10
سهیل

با سلام
بزرگواران اگر لطف کنید در خواندن و تفهیم بیت اول من رو کمک کنید ممنونتون میشم