اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مژهواری ز خواب ناز جستی
دو عالم نرگسستان نقش بستی
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند مژگانی است که از خواب خوش بیدار شدهاند و با زیبایی خود در دنیا مانند نرگسزاری نقشنما شدهاند.
تغافل مهر گنج کاف و نون بود
تبسم کردی وگوهر شکستی
هوش مصنوعی: توجه نکردن به برخی مسائل و نادیده گرفتن مشکلات، میتواند برکت و ثروت به همراه داشته باشد. وقتی تو لبخند زدی، باعث شدی که زیبایی و ارزش واقعی را از دست بدهیم.
ز آهنگیکه افسون نفس داشت
عنان صور بر عالم گسستی
هوش مصنوعی: به خاطر آهنگی که جادو و سحر نفس در آن نهفته بود، ریشههای صور (شکلها و مظاهر) از دنیا جدا شد.
مگر با آن میان ربطی ندارد
سخن بر معنی نایاب بستی
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که این حرفها به آن موضوع ارتباطی نداشته باشد، در حالی که بر مفهومی گنگ و نایاب تأکید میکنی؟
محیط آنگه محاط قطره حرف است
که میداند چسان در دل نشستی
هوش مصنوعی: زمانی که اطراف ما به ما اهمیت میدهد و ما را در بر میگیرد، مانند این است که این اطراف از درون ما آگاهند و میدانند چه احساسی داریم و در دلمان چه میگذرد.
خودآرایی چه مستور و چه اظهار
خراباتی چه مخموری چه مستی
هوش مصنوعی: آرایش و زیبایی خود را، چه به صورت پنهان و چه به صورت واضح، به نمایش میگذاری. در حالت مستی یا نشئگی، حال و هوای خاصی به خود میگیری.
نه اینجا سبحه ره دارد نه زنار
تو دیرستان ناز خود پرستی
هوش مصنوعی: در اینجا نه نمایندهای از روحانیت وجود دارد و نه نشانهای از دنیاپرستی، تنها خودپرستی در میان است.
تحیر چشم بند سحرکاریست
بهار بینشانی گل به دستی
هوش مصنوعی: بهار به گونهای شگفتانگیز و جادویی است که چشمها را خیره میکند، اما در عین حال، نشانهای از گلها در دستان ما نیست.
دریغا رمز خورشیدت نشد فاش
ابد رفت و همان صبح الستی
هوش مصنوعی: ای کاش راز درخشش تو برایم روشن میشد، اما زمان سپری شد و همان صبح دوران جوانی باقی ماند.
کسی دیگر چه اندیشد چه فهمد
به آیینیکه نتوان یافت هستی
هوش مصنوعی: کس دیگری چه فکری میکند و چه درکی دارد، در مورد حقیقتی که نمیتوان آن را در زندگی یافت.
به معراج خیالات تو بیدل
بلندیهاست سر در جیب پستی
هوش مصنوعی: خیالات تو به اوج و بلندی میرسند، اما این سر در جیب پستی که داری، همچنان تو را محدود میکند.
حاشیه ها
1404/07/21 23:10
علی میراحمدی
وقتی مسئله تجلی الهی و آفرینش در دستگاه پیچیده فکری و روحی بیدل وارد شود چنین خروجی شگفت انگیزی خواهد داشت!
این غزل تصویر دیگری است از :
ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه (حافظ)
مژهواری ز خواب ناز جستی
دو عالم نرگسستان نقش بستی
تغافل مهر گنج کاف و نون* بود
تبسم کردی وگوهر شکستی
خودآرایی چه مستور و چه اظهار
خراباتی چه مخموری چه مستی
تحیر چشم بند سحرکاریست
بهار بینشانی گل به دستی
دریغا رمز خورشیدت نشد فاش
ابد رفت و همان صبح الستی
کسی دیگر چه اندیشد چه فهمد
به آیینیکه نتوان یافت هستی
به معراج خیالات تو بیدل
بلندیهاست سر در جیب پستی
*کاف و نون اشاره ای است به فعل«کُن»که نزد عرفا به «کُنِ وجودی»معروف است و برگرفته ازین آیت قرآنی ماست:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.
آیه 82
سوره یس
ترجمه الهی قمشه ای