گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۵۴

عرق ربز خجالت می‌گدازد سعی بیتابی
ندارم مزرع امید اما می‌دهم آبی
درین دریا به‌کام آرزو نتوان رسید آسان
مه اینجا بعد سالی می‌کشد ماهی به قلابی
خجالت هم ز ابرام طبیعت برنمی‌آید
حیا را کرد غواص عرق مطلوب نایابی
گهی فکر تعین‌گاه هستی می‌کنم انشا
سر و کارم به تعبیر است ‌گویا دیده‌ام خوابی
خم تسلیم‌، قرب راحت جاوید می‌باشد
به ذوق سجده سر دزدیده‌ام در کنج محرابی
قناعت پرور این‌گرد خوانیم از ضعیفیها
غنیمت می‌شمارد رشتهٔ ما خوردن تابی
ز فکر خودگریزان رفت خلق نارسا فطرت
بر ناآشنا سیر گریبان بود گردابی
تلاش حرص هم سرمایهٔ مقدور می‌خواهد
دماغ ما ز خشکی داغ شد، ای دردسر خوابی
برو درکربلا دیگر مپرس از رمز استغنا
شهید ناز او از تیغ می‌خواهد دم آبی
نوایی‌ گل نکرد از پردهٔ ساز نفس بیدل
ز هستی بگسلم شاید رسد تاری به مضرابی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عرق ربز خجالت می‌گدازد سعی بیتابی
ندارم مزرع امید اما می‌دهم آبی
هوش مصنوعی: در این شعر، بیانگر حالتی از دل‌نگرانی و شرمندگی است. شاعر احساس می‌کند که چشمانش به خاطر ناتوانی در کنترل درد و بی‌تابی مجروح است. اما علی‌رغم این احساسات، او همچنان امید دارد و می‌کوشد به رنگ و رونق زندگی‌اش کمک کند، مانند آبی که به مزرعه می‌دهد تا زندگی دوباره در آن زاده شود.
درین دریا به‌کام آرزو نتوان رسید آسان
مه اینجا بعد سالی می‌کشد ماهی به قلابی
هوش مصنوعی: در این دریا، دست نیافتن به آرزوها کار آسانی نیست. اینجا برای رسیدن به هدف‌های بزرگ، باید صبر کرد؛ چرا که به‌دست آوردن چیزی ارزشمند، فقط با تلاش و زمان ممکن می‌شود.
خجالت هم ز ابرام طبیعت برنمی‌آید
حیا را کرد غواص عرق مطلوب نایابی
هوش مصنوعی: خجالت از قدرت طبیعت به خود نمی‌گیرد، چرا که حیا را همچون غواصی که به جست‌وجوی چیزهای نایاب می‌پردازد، به نمایش می‌گذارد.
گهی فکر تعین‌گاه هستی می‌کنم انشا
سر و کارم به تعبیر است ‌گویا دیده‌ام خوابی
هوش مصنوعی: گاهی به این فکر می‌کنم که جایگاه وجودم کجاست و دست به نوشتن می‌زنم، اما حس می‌کنم که فقط در حال تعبیر خواب‌هایم هستم.
خم تسلیم‌، قرب راحت جاوید می‌باشد
به ذوق سجده سر دزدیده‌ام در کنج محرابی
هوش مصنوعی: مراسم تسلیم و خضوع در برابر حق، راهی برای رسیدن به آرامش ابدی است و من با عشق و شوق، سرتاسر وجودم را در جستجوی سجده و عبادت فرو برده‌ام.
قناعت پرور این‌گرد خوانیم از ضعیفیها
غنیمت می‌شمارد رشتهٔ ما خوردن تابی
هوش مصنوعی: قناعت می‌تواند به ما کمک کند تا از نقاط ضعف خود بهره‌برداری کنیم و لذت ببریم. به این ترتیب، محدودیت‌های ما می‌توانند به عنوان فرصتی برای رشد و شادی محسوب شوند.
ز فکر خودگریزان رفت خلق نارسا فطرت
بر ناآشنا سیر گریبان بود گردابی
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر ناتوانی‌های خود از فکر و اندیشه فرار کرده‌اند، در حال گشت وگذار در دنیای ناشناخته‌ها هستند و در این مسیر درگیر مشکلات و پیچیدگی‌هایی شده‌اند که بر گردنشان افتاده است.
تلاش حرص هم سرمایهٔ مقدور می‌خواهد
دماغ ما ز خشکی داغ شد، ای دردسر خوابی
هوش مصنوعی: برای موفقیت و دستیابی به خواسته‌ها، باید تلاش کرد و سرمایه لازم را فراهم کرد. اما گاهی اوقات، بی‌تابی و فشار زندگی موجب احساس خستگی و ناراحتی می‌شود.
برو درکربلا دیگر مپرس از رمز استغنا
شهید ناز او از تیغ می‌خواهد دم آبی
هوش مصنوعی: به کربلا برو و دیگر از راز بی‌نیازی نپرس. شهید با وقار آنجا، با شمشیر خود آب جانی می‌خواهد.
نوایی‌ گل نکرد از پردهٔ ساز نفس بیدل
ز هستی بگسلم شاید رسد تاری به مضرابی
هوش مصنوعی: صدای دلنواز و زیبای ساز، از وجود من چیزی نشان نمی‌دهد. دل‌هایی مانند من که از هستی و وجود خود رها شده‌اند، شاید بتوانند به نوای خوشی دست یابند.