غزل شمارهٔ ۲۶۵۲
بیتو دل در سینهام دارد جنون افسانهای
نالهام جغدی قیامت کرده در ویرانهای
در سراغ فرصت گمکرده میسوزم نفس
رفته شمع از بزم و بالی میزند پروانهای
آتشی بر خود زنم چشمی ز عبرت واکنم
چون چراغ کشتهام محبوس ظلمتخانهای
جستجوها خاک شد اما درین صحرا نیافت
آنقدر میدان که هویی بالد از دیوانهای
در کلید سعی، امید گشاد کار نیست
از شکست دل مگر پیدا کنم دندانهای
چارهٔ دیگر نمییابم گریبان میدرم
ناتوانیها چو مو میخواهد از من شانهای
عالمی دادم به توفان دل بیمدّعا
سوخت خرمنها به هم تا پاک کردم دانهای
سبحه تا باقیست زاهد در شمار کام باش
ما و خط ساغری و لغزش مستانهای
میْکشان پیش از سواد چرخ و اختر خواندهاند
بر بیاض گردن مینا خط پیمانهای
بر دوام صحبت هم چشم نتوان دوختن
آخر ای بیدانشان خویشیم یا بیگانهای
دود دل عمریست بیدل میدهم پرواز و بس
بر گسستن بستهام زنار آتشخانهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیتو دل در سینهام دارد جنون افسانهای
نالهام جغدی قیامت کرده در ویرانهای
هوش مصنوعی: دل من بدون تو دچار دیوانگی است و غم من مانند جغدی است که در ویرانهای به فریاد درآمده.
در سراغ فرصت گمکرده میسوزم نفس
رفته شمع از بزم و بالی میزند پروانهای
هوش مصنوعی: من در جستجوی فرصتی که گم کردهام، میسوزم. نفس شمع از مهمانی رفته است و پروانهای بال میزند.
آتشی بر خود زنم چشمی ز عبرت واکنم
چون چراغ کشتهام محبوس ظلمتخانهای
هوش مصنوعی: من بر خود آتشی میافروزم و با نگاهی تاملبرانگیز به حقیقت مینگرم، زیرا مانند چراغی که در تاریکی زندانی شده است، در بند ظلمت قرار دارم.
جستجوها خاک شد اما درین صحرا نیافت
آنقدر میدان که هویی بالد از دیوانهای
هوش مصنوعی: در این دشت، تلاشها و جستجوها بیثمر ماند و نتیجهای نداشت. اما با این حال، میدانی که گاهی صدای یک دیوانه میتواند دلنشین و پر از زندگی باشد.
در کلید سعی، امید گشاد کار نیست
از شکست دل مگر پیدا کنم دندانهای
هوش مصنوعی: در زندگی، فقط با تلاش و امید نمیتوان مشکلات را حل کرد. برای موفقیت، باید از دلشکستگیها و ناکامیها درس بگیریم و راههای جدیدی را پیدا کنیم تا به نتیجه برسیم.
چارهٔ دیگر نمییابم گریبان میدرم
ناتوانیها چو مو میخواهد از من شانهای
هوش مصنوعی: از دست دادن posibilidades و راههای دیگر را نمیتوانم بپذیرم، بنابراین به ناچار به کارهایی که نمیخواهم دست میزنم. ناتوانیها و مشکلات مانند موهایی به هم پیچیده هستند و من به دنبال راهی برای سر و سامان دادن به آنها هستم.
عالمی دادم به توفان دل بیمدّعا
سوخت خرمنها به هم تا پاک کردم دانهای
هوش مصنوعی: من برای تو فدای عشق و دل بیادعا شدم و به همین دلیل، تمام تلاشها و سرمایههایم از بین رفت تا بتوانم حتی یک دانه از عواطف و احساسات پاک خود را حفظ کنم.
سبحه تا باقیست زاهد در شمار کام باش
ما و خط ساغری و لغزش مستانهای
هوش مصنوعی: تا زمانی که تسبیح و ذكر در دست زاهد است، او در شمار و حساب و ملاحظهاست. اما ما میخواهیم از لذت و شادی نوشیدن و سرمستی بیخبر نباشیم.
میْکشان پیش از سواد چرخ و اختر خواندهاند
بر بیاض گردن مینا خط پیمانهای
هوش مصنوعی: با پیچیدن می به دور گردن مینا، ستارگان و چرخ فلک را پیش از آنکه نوشته شوند، بر روی کاغذ سفید حک کردهاند.
بر دوام صحبت هم چشم نتوان دوختن
آخر ای بیدانشان خویشیم یا بیگانهای
هوش مصنوعی: در ادامه صحبت نمیتوان به شکلی دائم و بیوقفه ادامه داد، زیرا ما یا با دوستان خود هستیم یا با کسانی که برایمان ناشناختهاند.
دود دل عمریست بیدل میدهم پرواز و بس
بر گسستن بستهام زنار آتشخانهای
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که غم و اندوه دلم را به پرواز درآوردهام و در عین حال، خود را در بند آتش قید و بند کردهام.
حاشیه ها
1396/12/18 14:03
آرش آذیش
جستجوها خاک شد اما درین صحرا نیافت
آنقدر میدان که هویی بالد از دیوانهای
با سلام و سپاس،
بجای ؛ آنقدر می دان . آنقدر میدان رسا ودرست است.
1397/09/20 01:12
مجید
در سراغ فرصت گم کرده میسوزم نفس
رفته شمع از بزم و بالی میزند پروانه ای
خدا رحمت کند پدران از دست رفته را.
یاد پدرم افتادم

بیدل دهلوی