گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۵۰

بر اوج بی‌نیازی اگر وارسیده‌ای
تا سر به پشت پا نرسد نارسیده‌ای
ای نردبان طراز خمستان اعتبار
چون نشئه تا دماغ به صد جا رسیده‌ای
این ما و من ترانهٔ هر نارسیده نیست
حرفت ز منزلیست که گویا رسیده‌ای
کو منزل و چه جاده خیالی دگر ببند
ای میوهٔ رسیده به خود وارسیده‌ای
فهمیدنی‌ست نشو نمای تنزلت
یعنی چو موی سر به ته پا رسیده‌ای
واماندنی شد آبلهٔ پای همتت
پنداشتی به اوج ثریا رسیده‌ای
در علم مطلق این همه چون و چرا نبود
ای معنی یقین به چه انشا رسیده‌ای
داغیم ازین فسون که درین حیرت انجمن
با ما رسیده‌ای تو و تنها رسیده‌ای
خلقی به جلوهٔ تو تماشایی خود است
گویا ز سیر آینهٔ ما رسیده ای
فکر شکست توبهٔ ما نیست آنقدر
مینا تو هم ز عالم خارا رسیده‌ای
هرجا رسی همین عملت حاصلست و بس
امروز فرض کن که به فردا رسیده‌ای
ای کاروان واهمهٔ غربت و وطن
زان کشورت که راند که اینجا رسیده‌ای
بیدل ز پهلوی چه کمالست دعویت
مضمونکی به خاطر عنقا رسیده‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر اوج بی‌نیازی اگر وارسیده‌ای
تا سر به پشت پا نرسد نارسیده‌ای
هوش مصنوعی: اگر به اوج بی‌نیازی دست یافته‌ای، بدان که هنوز به نهایت آن نرسیده‌ای، چرا که تا زمانی که به پذیرش کامل نرسیده‌ای، هنوز در مراحل آغازین هستی.
ای نردبان طراز خمستان اعتبار
چون نشئه تا دماغ به صد جا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: ای نردبان زیبای خمستان، تو باعث بزرگی و اعتبار هستی، زیرا مانند نشئه‌ای که در جاهای مختلف تاثیر می‌گذارد، به هر کجا که بروی، اثر خود را می‌گذاری.
این ما و من ترانهٔ هر نارسیده نیست
حرفت ز منزلیست که گویا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: این ما و من، نماد یک ترانه‌ی ناتمام و نرسیده است. سخن تو از جایی می‌آید که به نظر می‌رسد به مقصد رسیده‌ای.
کو منزل و چه جاده خیالی دگر ببند
ای میوهٔ رسیده به خود وارسیده‌ای
هوش مصنوعی: به کجا باید بروی و چه راه خیالی دیگری را باید انتخاب کنی، ای میوهٔ رسیده که به خودت دست یافته‌ای؟
فهمیدنی‌ست نشو نمای تنزلت
یعنی چو موی سر به ته پا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که پیشرفت‌ها و مراحل رشد تو قابل فهم است، و وقتی به انتهای این مسیر نگاه می‌کنی، وضعیتت به مانند مویی است که به نوک پا رسیده. به نوعی به نشانه‌ای از کاهش یا افت اشاره دارد.
واماندنی شد آبلهٔ پای همتت
پنداشتی به اوج ثریا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: با نشانه‌ای از ناامیدی، دچار زخم و ضعف روحی شده‌ای، در حالی که فکر می‌کنی به بالاترین سطح موفقیت دست یافته‌ای.
در علم مطلق این همه چون و چرا نبود
ای معنی یقین به چه انشا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: در دانش بی‌نهایت، اینقدر سوال و ابهام وجود ندارد، پس چرا تو به چنین نتیجه‌ای رسیده‌ای که به یقین تعبیر می‌شود؟
داغیم ازین فسون که درین حیرت انجمن
با ما رسیده‌ای تو و تنها رسیده‌ای
هوش مصنوعی: ما در این حیرت و شگفتی دچار درد و رنج هستیم، چراکه تو به این جمع آمده‌ای و تنها به جمع ما پیوسته‌ای.
خلقی به جلوهٔ تو تماشایی خود است
گویا ز سیر آینهٔ ما رسیده ای
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد زیبایی و جاذبه‌ی تو باعث می‌شود که مردم به تو جذب شوند، گویی که از دیدن آینه‌ای به ما رسیده‌ای و تصویر تو را دیده‌اند.
فکر شکست توبهٔ ما نیست آنقدر
مینا تو هم ز عالم خارا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: تو که به زیبایی و ناز دلبری صفا و سرزندگی رسیده‌ای، دیگر به فکر شکست و ناکامی ما نباش، زیرا ما در چنان حالتی نیستیم که توبه‌کردن را در نظر بگیریم.
هرجا رسی همین عملت حاصلست و بس
امروز فرض کن که به فردا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: هر کجا که بروی، نتیجه‌ کار تو همان چیزی است که در حال حاضر انجام می‌دهی. امروز، فرض کن که به فردا رسیده‌ای.
ای کاروان واهمهٔ غربت و وطن
زان کشورت که راند که اینجا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: ای کاروان، نگران غربت و وطن خود نباش، زیرا از سرزمین تو کسی تو را به اینجا نرسانده است.
بیدل ز پهلوی چه کمالست دعویت
مضمونکی به خاطر عنقا رسیده‌ای
هوش مصنوعی: بیدل، تو از چنان مقام و ویژگی برخورداری که دعوت تو در دل‌ها نفوذ می‌کند و به خاطر این ویژگی‌های خاص، به جایی رسیدی که حتی عنقا (پرنده افسانه‌ای) هم به تو توجه دارد.