غزل شمارهٔ ۲۶۴۷
شده عمرها که نشاندهام به کمین اشک چکیدهای
دلکی ز نالهٔ بیاثر گرهی ز رشته بریدهای
بهکجاست آنهمه دسترس که زنم ز طاقت دل نفس
چو حباب میکشم از هوس عرقی به دوش خمیدهای
من برق سیر جنون قدم بهکدام مرحله تاختم
که چو شمع شد همه عضو من کف پای آبله دیدهای
ز خمار فطرت نارسا به دو جام شعله فسون برآ
زده شور مستیام این صدا بهدماغ نشئه رسیدهای
حذر از فضولی عز و شان که مباد دردم امتحان
هوست ز نقش نگین خورد غم پشت دستگزیدهای
به خیال گوشهٔ عافیت چو غبار هرزه فسردهام
بهکجاست همت وحشتی که رسم به دامن چیدهای
ز وداع فرصت پرفشان به کدام ناله دهم نشان
نگر این جریده رقم زنم به خط غبار رمیدهای
به فنا مگر شود آشکار اثر سجود دوام من
ز حیا به جبهه نهفتهام خط بر زمین نکشیدهای
ز قبول معنی دلنشین نیام آنقدر به اثر قرین
که به گوش منکشد آفرین سخن ز کس نشنیدهای
نه زشور انجمنم خبر نه به شوخی چمنم نظر
مژهای چو چشم گشودهام به غبار رنگ پریدهای
من بیدل از چمن وفا چو دل شکسته دمیدهام
ثمر نهال ندامتی به هزار ناله رسیدهای
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شده عمرها که نشاندهام به کمین اشک چکیدهای
دلکی ز نالهٔ بیاثر گرهی ز رشته بریدهای
هوش مصنوعی: برای مدت طولانی در انتظار نشستهام و از درد و غم بیفایدهای اشک ریختهام، مانند دلی که به خاطر نالههایش گرهای میان رشتهایش پدید آمده ولی این گره به هیچوجه به زندگیاش کمک نکرده است.
بهکجاست آنهمه دسترس که زنم ز طاقت دل نفس
چو حباب میکشم از هوس عرقی به دوش خمیدهای
هوش مصنوعی: کجا رفتهاند همه چیزهایی که به آنها دسترسی داشتم؟ وقتی دل من از تنگنا و سختی میشکند، نفس من به مانند حبابی میزند و من باید از خواستههایم عرق بریزم؛ انگار که بار سنگینی بر دوش دارم.
من برق سیر جنون قدم بهکدام مرحله تاختم
که چو شمع شد همه عضو من کف پای آبله دیدهای
هوش مصنوعی: من که در شیداییام، به کدام مرحله از دیوانگی پا گذاشتهام که حالا تمام وجودم مانند شمع شده و تنها کف پایم باقی مانده است، همچون کسی که پایش دچار زخم شده است.
ز خمار فطرت نارسا به دو جام شعله فسون برآ
زده شور مستیام این صدا بهدماغ نشئه رسیدهای
هوش مصنوعی: از سر مستی و نشئگی ناشی از طبیعت نا کامل خود، به دو جام آتشین عشق پیوستهام و این صدا به گوشم رسیده است.
حذر از فضولی عز و شان که مباد دردم امتحان
هوست ز نقش نگین خورد غم پشت دستگزیدهای
هوش مصنوعی: مراقب باش که در کار دیگران دخالت نکنی، زیرا ممکن است این کار باعث درد و ناراحتی شما شود. همچنین، مانند نگریستن به زینتها و نشانههای مادی، نباید خود را درگیر مشکلات دیگران کنی که عواقب تلخی به دنبال دارد.
به خیال گوشهٔ عافیت چو غبار هرزه فسردهام
بهکجاست همت وحشتی که رسم به دامن چیدهای
هوش مصنوعی: در خیال آرامش و آسایش، مانند گرد و غبار در نتیجه فرسودگی و بیتحرکی هستم. کجاست آن انگیزه و جراتی که باید به زندگیام رنگ و روح ببخشید و آن را تغییر دهد؟
ز وداع فرصت پرفشان به کدام ناله دهم نشان
نگر این جریده رقم زنم به خط غبار رمیدهای
هوش مصنوعی: از لحظه وداع، به کدامی از نالهها و سرودها میتوانم احساسم را منتقل کنم؟ نگاه کن، این ورق را مینویسم به نقش و خطی که همچون غباری پراکنده بر جا مانده است.
به فنا مگر شود آشکار اثر سجود دوام من
ز حیا به جبهه نهفتهام خط بر زمین نکشیدهای
هوش مصنوعی: جز این نیست که اگر آثار سجود من که همیشه بوده، نمایان گردد، از شرم و حیا بر زمین خطی نکشیدم و در این حالت پنهان ماندهام.
ز قبول معنی دلنشین نیام آنقدر به اثر قرین
که به گوش منکشد آفرین سخن ز کس نشنیدهای
هوش مصنوعی: از شنیدن معنی زیبا و دلنشین نی، آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتهام که گویا سخن جدید و نابی به گوشم میرسد که پیش از این از کسی نشنیدهام.
نه زشور انجمنم خبر نه به شوخی چمنم نظر
مژهای چو چشم گشودهام به غبار رنگ پریدهای
هوش مصنوعی: من نه از دل شوری که در جمع دوستان دارم خبر دارم و نه به حال خندهروزی باغ نظر میافکنم. چشمانم مانند مژهای باز شدهاند و تنها به غبار رنگباختهای مینگرم.
من بیدل از چمن وفا چو دل شکسته دمیدهام
ثمر نهال ندامتی به هزار ناله رسیدهای
هوش مصنوعی: من مانند یک دل شکسته از باغ وفا بیرون آمدهام و به همراه خود ثمرههای ندامت را که با هزار ناله به دست آمده، به ارمغان آوردهام.

بیدل دهلوی