غزل شمارهٔ ۲۶۴۶
دور از بساط وصل تو ماییم و دیدهای
چون شمع کشته داغ نگاه رمیدهای
شد نو بهار و ما نفشاندیم گرد بال
در سایهٔ گلی به نسیم وزیدهای
ما حسرت انتخاب صباییم از محیط
کنج دلی و یک نفس آرمیدهای
در حیرتم به راحت منزل چسان رسد
راهی به چشم آبلهٔ پا ندیدهای
محمل کشان عجز رسا قطع کردهاند
صد دشت وره امید، به پای بریدهای
اشکم نیاز محفل ناز تو میکشد
آیینه داری از دل حسرت چکیدهای
آخر به پاس راز وفا تیغها کشید
چون صبح بر سرم نفس ناکشیدهای
دارم دلی به صد تپش آهنگی جنون
یک اشک وار تا به چکیدن رسیدهای
میبایدم ز خجلت اعمال زیستن
نومیدتر ز زنگی آیینه دیدهای
بیدل ز کشتزار تمناست حاصلم
تخم دلی به سعی شکستن دمیدهای
غزل شمارهٔ ۲۶۴۵: به وحشت نگاهی چه خو کردهایغزل شمارهٔ ۲۶۴۷: شده عمرها که نشاندهام به کمین اشک چکیدهای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دور از بساط وصل تو ماییم و دیدهای
چون شمع کشته داغ نگاه رمیدهای
هوش مصنوعی: ما از دسترسی به وصال تو دور هستیم و حالتی چون شمع داریم که در خفا و غم، داغی از نگاه تو بر دل داریم.
شد نو بهار و ما نفشاندیم گرد بال
در سایهٔ گلی به نسیم وزیدهای
هوش مصنوعی: بهار تازه فرا رسیده است و ما هنوز از این فرصت استفاده نکردهایم و در سایهی گلی که بادی نرم به آن میوزد، نشستهایم.
ما حسرت انتخاب صباییم از محیط
کنج دلی و یک نفس آرمیدهای
هوش مصنوعی: ما در حسرت این هستیم که ما نیز بتوانیم صبوری و آرامش داشته باشیم، اما به خاطر فضای محدود دلمان، تنها یک نفس رها و آرام داریم.
در حیرتم به راحت منزل چسان رسد
راهی به چشم آبلهٔ پا ندیدهای
هوش مصنوعی: بهت زدهام که چگونه کسی میتواند به راحتی به منزل برسد در حالی که من راهی را نمیبینم و پاهایم پر از تاول است.
محمل کشان عجز رسا قطع کردهاند
صد دشت وره امید، به پای بریدهای
هوش مصنوعی: باربران ناگزیر و ناتوان، با صدای رسا پشت سر هم دشتها را ترک کردهاند، مانند کسی که امیدش را از دست داده و پایش در میانه راه گرفته شده است.
اشکم نیاز محفل ناز تو میکشد
آیینه داری از دل حسرت چکیدهای
هوش مصنوعی: گریهام به خاطر توست و به عشق تو، آینهای دارم که در آن، دل تنگیام را میبینم.
آخر به پاس راز وفا تیغها کشید
چون صبح بر سرم نفس ناکشیدهای
هوش مصنوعی: در نهایت به خاطر وفاداریام، دشمنان به من حمله کردند، مانند صبح که بدون نفس کشیدن بر من میتابد.
دارم دلی به صد تپش آهنگی جنون
یک اشک وار تا به چکیدن رسیدهای
هوش مصنوعی: دل من با تپشهای شدید، به شدت در حال احساس جنون است و یک اشک به زودی به چکیدن خواهد رسید.
میبایدم ز خجلت اعمال زیستن
نومیدتر ز زنگی آیینه دیدهای
هوش مصنوعی: به دلیل خجالت از اعمالم، باید احساس ناامیدی بیشتری نسبت به زندگی داشته باشم، طوری که همچون زنگزدهای در آینه به خودم نگاه کنم.
بیدل ز کشتزار تمناست حاصلم
تخم دلی به سعی شکستن دمیدهای
هوش مصنوعی: از مزرعه آرزو، به دست آوردهام که دلی را با تلاش برای شکست حاصل کردهام.

بیدل دهلوی