گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۴۵

به وحشت نگاهی چه خو کرده‌ای
که خود را به پیش خود او کرده‌ای
چو صبح از نفس پر گریبان مدر
که ناموس چاک رفو کرده‌ای
یمین و یسار و پس و پیش چیست
تو یکسوبی و چارسو کرده‌ای
نه باغیست اینجا نه‌ گل نه بهار
خیالی در آیینه بو کرده‌ای
کجا نشئه‌،‌کو باده‌، ای بیخبر
چو مستان عبث های و هو کرده‌ای
عدم از تو مرهون صد قدرت است
بدی هم که کردی نکو کرده‌ای
اگر صد سحر از فلک بگذری
همان در نفس جستجو کرده‌ای
ننالیده‌ای جز به کنج دلت
اگر نیستان در گلو کرده ای
به انداز نخلت‌ کسی پی نبرد
که پر می‌زنی یا نمو کرده‌ای
ز هستی ندیدی به غیر از عدم
مگر سر به جیبت فرو کرده‌ای
نفس وار مقصود سعی تو چیست
که عمری‌ست بر دل غلو کرده‌ای
سخنهای تحقیق پر نازک است
میان گفته و فهم مو کرده‌ای
بشو دست و زین خاکدان پاک شو
تیمم بهل گر وضو کرده‌ای
جهانی نظر بر رخت دوخته‌ست
تو ای گل به سوی که رو کرده‌ای
چوبیدل چه می‌خواهی از هست ونیست
که هیچی و هیچ آرزوکرده‌ای

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به وحشت نگاهی چه خو کرده‌ای
که خود را به پیش خود او کرده‌ای
هوش مصنوعی: چطور به ترس نگاه کردی که خودت را از او دور ساخته‌ای؟
چو صبح از نفس پر گریبان مدر
که ناموس چاک رفو کرده‌ای
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا می‌رسد، از شلوغی و سر و صدا دوری کن و به یاد داشته باش که لطافت‌ها و زیبایی‌ها را در زندگی حفظ کنی.
یمین و یسار و پس و پیش چیست
تو یکسوبی و چارسو کرده‌ای
هوش مصنوعی: راست و چپ و جلو و عقب به چه معناست؟ تو در تمام جهات به یک سمت گراییده‌ای.
نه باغیست اینجا نه‌ گل نه بهار
خیالی در آیینه بو کرده‌ای
هوش مصنوعی: در اینجا نه باغی وجود دارد، نه گلی و نه بهاری. همه چیز صرفاً یک خیال است که در آینه به چشم می‌خورد.
کجا نشئه‌،‌کو باده‌، ای بیخبر
چو مستان عبث های و هو کرده‌ای
هوش مصنوعی: کجا حال خوش و باده‌ای وجود دارد؟ ای بی‌خبر، چرا همچون مستان بیهوده سر و صدا می‌کنی؟
عدم از تو مرهون صد قدرت است
بدی هم که کردی نکو کرده‌ای
هوش مصنوعی: عدم به خاطر قدرت‌های تو به وجود آمده و حتی بدی‌هایی هم که کردی، به نوعی خوب بوده است.
اگر صد سحر از فلک بگذری
همان در نفس جستجو کرده‌ای
هوش مصنوعی: اگر صد جادوی آسمانی را پشت سر بگذاری، در واقع همچنان در جستجوی نفس خود هستی.
ننالیده‌ای جز به کنج دلت
اگر نیستان در گلو کرده ای
هوش مصنوعی: تنها در گوشه قلبت نالیده‌ای، اگر در گلو سیاه‌چاله‌ای را احساس کرده‌ای.
به انداز نخلت‌ کسی پی نبرد
که پر می‌زنی یا نمو کرده‌ای
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به خوبی رشد و شکوفایی تو پی نخواهد برد، مگر به اندازه‌ی قامت نخل تو.
ز هستی ندیدی به غیر از عدم
مگر سر به جیبت فرو کرده‌ای
هوش مصنوعی: به جز نبودن و عدم، چیزی از وجود را تجربه نکرده‌ای، مگر اینکه خود را در درونت پنهان کرده‌ای.
نفس وار مقصود سعی تو چیست
که عمری‌ست بر دل غلو کرده‌ای
هوش مصنوعی: هدف تو از تلاش و کوشش بی‌وقفه‌ات چیست که سال‌هاست دل را به آرزوهای بزرگ مشغول کرده‌ای؟
سخنهای تحقیق پر نازک است
میان گفته و فهم مو کرده‌ای
هوش مصنوعی: سخنانی که از دقت و ظرافت برخوردارند، به راحتی قابل درک نیستند و بین آنچه گفته می‌شود و آنچه فهمیده می‌شود، فاصله‌ای وجود دارد.
بشو دست و زین خاکدان پاک شو
تیمم بهل گر وضو کرده‌ای
هوش مصنوعی: به خودت برس و از این دنیای مادی و زودگذر دوری کن، اگر هم که وضو گرفته‌ای، با تیمم می‌توانی خود را پاک سازی کنی.
جهانی نظر بر رخت دوخته‌ست
تو ای گل به سوی که رو کرده‌ای
هوش مصنوعی: جهان به زیبایی تو خیره شده است، ای گل، اما تو به کدام سو می‌روی؟
چوبیدل چه می‌خواهی از هست ونیست
که هیچی و هیچ آرزوکرده‌ای
هوش مصنوعی: چوبیدل، تو چه انتظاری از وجود و عدم داری که هیچ چیز و هیچ آرزویی را در دل نداری؟