غزل شمارهٔ ۲۶۴
از نام اگر نگذری، از ننگ برونآ
ای نکهتِ گل، اندکی از رنگ برونآ
عالم همه از بال پری آینه دارد
گو شیشه نمودار شو و سنگ برونآ
زین عرصهٔ اضداد مکش ننگ فسردن
گیرم همه تن صلح شوی جنگ برونآ
تا شهرت واماندگیات هرزه نباشد
یک آبلهوار از قدم لنگ برونآ
آب رخ گلزار وفا وقف گدازیست
خونی به جگر جمعکن و رنگ برونآ
تا شیشه نهای، سنگ نشستهست به راهت
از خویش تهی شو، ز دل تنگ برونآ
یک لغزش پا جادهٔ توفیق طلبکن
از زحمت چندین ره و فرسنگ برونآ
وحشتکدهٔ ما و منت گرد خرامی است
زین پرده چه گویم به چه آهنگ برونآ
افسردگیی نیست به اوهام تعلق
هرچند شرر نیستی از سنگ برونآ
در نالهٔ خامُشنفسان مصلحتی هست
ای صافی مطلب نفسی زنگ برونآ
زندانی اندوه تعلق نتوان بود
بیدل دلت از هرچه شود تنگ برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۳: چهکدخداییست ای ستمکش جنونکن از دردسر برونآ غزل شمارهٔ ۲۶۵: ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از نام اگر نگذری، از ننگ برونآ
ای نکهتِ گل، اندکی از رنگ برونآ
هوش مصنوعی: اگر از نام و آوازه خود بگذری و به خاطر شرم و عیبهای خود را کنار بگذاری، ای گل خوشبو، کمی از زیبایی و جلوهات را نیز به نمایش بگذار.
عالم همه از بال پری آینه دارد
گو شیشه نمودار شو و سنگ برونآ
هوش مصنوعی: در این عالم، همه چیز بازتابی از یک حقیقت عمیقتر است. درست مانند آینه که تصویر را نشان میدهد، اما گاهی در ظاهر و در دنیای مادی، سنگ و سختی نیز وجود دارد. این بیان به ما یادآوری میکند که در کنار زیباییها و بازتابهای روحانی، واقعیتهای دشوار نیز وجود دارند.
زین عرصهٔ اضداد مکش ننگ فسردن
گیرم همه تن صلح شوی جنگ برونآ
هوش مصنوعی: از کنارههای دنیای متضاد و پرتنش، خود را به رسوایی گرفتار نکن. فرض کن که در ظاهر، همه چیز در صلح است، اما جنگ از آن بیرون میآید.
تا شهرت واماندگیات هرزه نباشد
یک آبلهوار از قدم لنگ برونآ
هوش مصنوعی: برای اینکه نام و اعتبارت در جامعه بیارزش و بیهوده نشود، بهتر است که با احتیاط و نرمی قدم برداری.
آب رخ گلزار وفا وقف گدازیست
خونی به جگر جمعکن و رنگ برونآ
هوش مصنوعی: آب چهرهی باغ وفا به قربانی دادن را اختصاص داده است، پس خون دل را جمع کن و رنگ روی خود را نشان بده.
تا شیشه نهای، سنگ نشستهست به راهت
از خویش تهی شو، ز دل تنگ برونآ
هوش مصنوعی: هیچ مانعی در راهت وجود ندارد، اما اگر خالی و بیروح باشی، دل تنگت تو را از خود دور خواهد کرد.
یک لغزش پا جادهٔ توفیق طلبکن
از زحمت چندین ره و فرسنگ برونآ
هوش مصنوعی: با قدمهای محکم و استوار به سوی موفقیت برو و از سختیها و تلاشهایی که طی مسیر داشتهای، فراتر برو.
وحشتکدهٔ ما و منت گرد خرامی است
زین پرده چه گویم به چه آهنگ برونآ
هوش مصنوعی: ما در جایی پر از ترس و اضطراب هستیم و نه تنها نمیتوانیم از این وضعیت به راحتی خارج شویم، بلکه نمیدانیم چه بگوییم یا با چه لحنی از این پردهای که ما را در بر گرفته صحبت کنیم.
افسردگیی نیست به اوهام تعلق
هرچند شرر نیستی از سنگ برونآ
هوش مصنوعی: افسردگی به خیال و توهم مربوط نیست، حتی اگر ناراحتی و درد از دل سنگی هم برآید.
در نالهٔ خامُشنفسان مصلحتی هست
ای صافی مطلب نفسی زنگ برونآ
هوش مصنوعی: در آه و فریاد خاموش، سود و منفعتی نهفته است. ای دل پاک و بیآلایش، زنگ و غبار را از خود دور کن.
زندانی اندوه تعلق نتوان بود
بیدل دلت از هرچه شود تنگ برون آ
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند در بند اندوه و وابستگی باشد. بیدل، دل خود را از هر چیز که باعث تنگی میشود، آزاد کن.
حاشیه ها
1400/10/26 15:12
ترنج؛
بیت آخر می تونه یه سبک زندگی باشه واقعاً! :)