غزل شمارهٔ ۲۶۳
چهکدخداییست ای ستمکش جنونکن از دردسر برونآ
تو شوق آزاد بیغباری زکلفت بام و در برون آ
بهکیش آزادگی نشایدکه فکر لذات عقده زاید
ره نفسپیچ وخم ندارد چونی زبند شکربرون آ
اگر محیطگهر برآیی قبول بزم وفا نشایی
دلی بهذوق حضور خونین سرشکی از چشم تر برون آ
دماغ عشاق ننگ دارد علم شدن بیجنون داغی
چو شمعگر خودنما برآبی ز سوختنگل به سربرون آ
ز شعله خاکستر آشیانی ربود تشویش پرفشانی
به ذوق پرواز، بینشانی تو نیز سر زیر پر برون آ
کسی درین دشت برنیامد حریف یک لحظه استقامت
توتا نچینی غبار خفت ز عرصهٔ بیجگر برون آ
ندارد اقبال جوهر مرد در شکنج لباس بودن
چوتیغ، وهم نیام بگذار و با شکوه ظفر برون آ
به صد تب وتاب خلق غافلگذشت زینتنگنای غربت
چو موج خون ازگلوی بسمل تو نیز باکر و فربرون آ
به بارگاه نیاز دارد فروتنی ناز سربلندی
به خاک روزی دوریشگیکن دگر ببال و شجربرون آ
جهانگران خیز نارساییست اگرنه در عرصهگاه عبرت
نفس همین تازیانه داردکزین مکان چون سحر برون آ
درین بساط خیال بیدل ز سعی بیحاصل انفعائی
حیا بس است آبروی همت زعالم خشک تر برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۲: چو شمع یک مژه وا کن ز پرده مست برون آغزل شمارهٔ ۲۶۴: از نام اگر نگذری، از ننگ برونآ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چهکدخداییست ای ستمکش جنونکن از دردسر برونآ
تو شوق آزاد بیغباری زکلفت بام و در برون آ
هوش مصنوعی: ای مرد ستمکش، چه دردناک است وضعیت تو! البته تو میتوانی با غلبه بر مشکلات و رنجهایت، به آزادی و رهایی دست یابی. به شوق آن آزادی دلتنگیها، از بحرانها و سختیها بگذر و به سوی روشنایی و آزادگی برو.
بهکیش آزادگی نشایدکه فکر لذات عقده زاید
ره نفسپیچ وخم ندارد چونی زبند شکربرون آ
هوش مصنوعی: در زندگی آزاد و رهایی، نباید به لذتهای زودگذر و مشکلات روحی فکر کرد. نفس و خواستههای درونی پیچیدگیهای زیادی ندارند و همچون شیرینی، باید از قید و بندها آزاد شد.
اگر محیطگهر برآیی قبول بزم وفا نشایی
دلی بهذوق حضور خونین سرشکی از چشم تر برون آ
هوش مصنوعی: اگر در جشنی شرکت کنی که در آن وفا و صمیمیت وجود دارد، دل را با یاد تو شاد میکنم و اشکی از شوق و شادی بر چهرهام جاری میشود.
دماغ عشاق ننگ دارد علم شدن بیجنون داغی
چو شمعگر خودنما برآبی ز سوختنگل به سربرون آ
هوش مصنوعی: عاشقان از علم و دانش راضی نیستند و فقط در حالتی هستند که داغ عشق را احساس کنند. اگر شمعی خود را به نمایش بگذارد و بر آبست، از سوختن گل به جز اشک و درد چیزی بیرون نمیزند.
ز شعله خاکستر آشیانی ربود تشویش پرفشانی
به ذوق پرواز، بینشانی تو نیز سر زیر پر برون آ
هوش مصنوعی: از شعلهای که خاکستر را بهدست میآورد، فضایی ناامن بهوجود میآید. این احساس نگرانی به خاطر جذابیت پرواز، باعث میشود که تو نیز بینشانی و بیدلی، سر خود را زیر بال جستجو قرار دهی و از آن بیرون بیایی.
کسی درین دشت برنیامد حریف یک لحظه استقامت
توتا نچینی غبار خفت ز عرصهٔ بیجگر برون آ
هوش مصنوعی: هیچکس در این دشت نتوانسته است به پای تو مقاومت کند. آن لحظهای که به خودت میلرزی، غبار خواب را از این بیجانی دور کن و بهپا خیز.
ندارد اقبال جوهر مرد در شکنج لباس بودن
چوتیغ، وهم نیام بگذار و با شکوه ظفر برون آ
هوش مصنوعی: مردانگی و شایستگی واقعی در زرق و برق ظاهری و لباس های زیبا نیست؛ مانند تیری که در غلاف خود پنهان است، بلکه باید با افتخار و شجاعت به میدان آمده و پیروزی را به دست آورد.
به صد تب وتاب خلق غافلگذشت زینتنگنای غربت
چو موج خون ازگلوی بسمل تو نیز باکر و فربرون آ
هوش مصنوعی: با ناآرامی و هیجانی که مردم دارند، روزها را بیخبر از این تنهایی میگذرانند. مانند موجی که از گلوی یک جانور مجروح بیرون میآید، تو نیز در این حال و روز میتوانی آزاد و پرتوان باشی.
به بارگاه نیاز دارد فروتنی ناز سربلندی
به خاک روزی دوریشگیکن دگر ببال و شجربرون آ
هوش مصنوعی: انسان برای رسیدن به مقام و منزلت باید تواضع و فروتنی داشته باشد. گاهی اوقات باید از خودخواهی و ناز کردن دوری کند و با شجاعت و رشد در مسیر زندگی پیش برود.
جهانگران خیز نارساییست اگرنه در عرصهگاه عبرت
نفس همین تازیانه داردکزین مکان چون سحر برون آ
هوش مصنوعی: جهان پر از مشکلات و کمبودهاست و اگر هم در این دنیا نکتهای از عبرت وجود دارد، همین تازیانهها و سختیها هستند که ما را بیدار میکنند. از این مکان، مثل سحر و روشنی، باید به بیرون برویم و حقیقت را ببینیم.
درین بساط خیال بیدل ز سعی بیحاصل انفعائی
حیا بس است آبروی همت زعالم خشک تر برون آ
هوش مصنوعی: در این فضای آرزوها، بیدل، تلاش بیثمر را بیفایده میداند. به اندازه کافی حیا و شرم کافی است؛ چرا که آبروی کوشش و تلاش انسان از دنیای بیروح و بیبار بیرون میرود.
حاشیه ها
1402/05/01 12:08
قطره بقایی
کوتاه ترین طریق جمع را ضرب گویند:
وزن: مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن
والسلام