غزل شمارهٔ ۲۶۲
چو شمع یک مژه وا کن ز پرده مست برون آ
بگیر پنبه ز مینا قدح بدست برون آ
نمرده چند شوی خشت خاکدان تعلق
دمی جنون کن و زین دخمههای پست برون آ
جهان رنگ چه دارد به جز غبار فسردن
نیاز سنگ کن این شیشه از شکست برون آ
ثمر کجاست در این باغ گو چو سرو و چنارت
ز آستین طلب صدهزار دست برون آ
منزه است خرابات بینیاز حقیقت
تو خواه سبحهشمر خواه میپرست برون آ
قدت خمیده ز پیری دگر خطاست اقامت
ز خانهای که بنایش کند نشست برون آ
غبار آن همه محمل بهدوش سعی ندارد
به پای هرکه از این دامگاه جست برون آ
امید و یاس وجود و عدم غبار خیال است
از آنچه نیست مخور غم از آنچه هست برون آ
مباش محو کمانخانهٔ فریب چو بیدل
خدنگ نازشکاری ز قید شست برون آ
غزل شمارهٔ ۲۶۱: بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا غزل شمارهٔ ۲۶۳: چهکدخداییست ای ستمکش جنونکن از دردسر برونآ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شمع یک مژه وا کن ز پرده مست برون آ
بگیر پنبه ز مینا قدح بدست برون آ
هوش مصنوعی: مثل شمع، یک پلک خود را باز کن و از پشت پرده، مستی را به بیرون ببین. برو و پنبه را از مینا بگیر و با فنجان در دست، به خارج برو.
نمرده چند شوی خشت خاکدان تعلق
دمی جنون کن و زین دخمههای پست برون آ
هوش مصنوعی: بگذار چند بار هم که شده، از این زندگی عادی و تکراری خود فاصله بگیری و لحظهای دیوانگی کنی. از این مکانهای پایین و بیارزش بر کن و به آسمان برو.
جهان رنگ چه دارد به جز غبار فسردن
نیاز سنگ کن این شیشه از شکست برون آ
هوش مصنوعی: جهان هیچ چیز جز گرد و غبار ندارد، بنابراین خود را از زبالهها و شکستها جدا کن و به سوی چیزهای باارزش و با دوام پیش برو.
ثمر کجاست در این باغ گو چو سرو و چنارت
ز آستین طلب صدهزار دست برون آ
هوش مصنوعی: در این باغ، ثمر و میوهای وجود ندارد. مانند سرو و چنار، درختانی که به خوبی رشد کردهاند. بنابراین باید به دنبال ثمرهها باشی و از اعماق زمین، صدها دست را به سوی بالا بکش.
منزه است خرابات بینیاز حقیقت
تو خواه سبحهشمر خواه میپرست برون آ
هوش مصنوعی: محل خراباتی که در آن به حقیقت بینیاز هستی مقدس است. تو میتوانی هر طریقی که میخواهی انتخاب کنی، چه در حال ذکر و عبادت باشی و چه در حال نوشیدن شراب، در هر حال باید از آن خارج شوی.
قدت خمیده ز پیری دگر خطاست اقامت
ز خانهای که بنایش کند نشست برون آ
هوش مصنوعی: قد تو به دلیل پیری خم شده است و این دیگر خطاست. بنابراین از خانهای که به آن نشستی فکر کن که باید آن را ترک کنی.
غبار آن همه محمل بهدوش سعی ندارد
به پای هرکه از این دامگاه جست برون آ
هوش مصنوعی: غبار تمامی بارها و زحمتها به دوش کسی نیست که در این جایگاه به سختی و تلاش موفق شده است.
امید و یاس وجود و عدم غبار خیال است
از آنچه نیست مخور غم از آنچه هست برون آ
هوش مصنوعی: امید و ناامیدی، وجود و عدم، همه به عنوان سایهای از خیالات ما هستند. پس از آنچه که نیست ناراحت نباش و از آنچه که هست، دوری کن.
مباش محو کمانخانهٔ فریب چو بیدل
خدنگ نازشکاری ز قید شست برون آ
هوش مصنوعی: به دام فریب کسی نیفت و تحت تاثیر جاذبههای ظاهری قرار نگیر. مانند شخصی بیدل و بیپروایی که از بند و محدودیتها رهایی یافته است.
حاشیه ها
1396/09/23 21:11
محسن حیدرزاده جزی
وزن شعر مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن است لطفا اصلاح کنید .
در بیت منزه است ... به نظر می رسه به خاطر وزن ،مصرع دوم این طور باشه :
تو خواه سبحه شمر خواه می پرست برون آ