گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳۸

یک تار موگر از سر دنیا گذشته‌ای
صد کهکشان ز اوج ثریا گذشته‌ای
بار دل‌ست این‌که به خاکت نشانده است
گر بی‌نفس شوی ز مسیحا گذشته‌ای
ای هرزه تاز عرصهٔ عبرت ندامتی
چون عمر مفلسان به تمنا گذشته‌ای
جمعیت وصول همان ترک جستجوست
منزل دمیده‌ای اگر از پا گذشته‌ای
ای قطرهٔ گهر شده‌، نازم به همتت
کز یک گره پل از سر دریا گذشته‌ای
در خاک ما غبار دو عالم شکسته‌اند
از هر چه بگذری ز سر ماگذشته‌ای
ای جاده‌ات غرور جهان بلند و پست
لغزیده‌ای گر از همه بالا گذشته‌ای
اشکی‌ست بر سر مژه بنیاد فرصتت
مغرور آرمیدنی اما گذشته‌ای
حرف اقامتت مثل ناخن است و مو
هر جا رسیده باشی از آنجا گذشته‌ای
برق نمودت آمدورفت شرار داشت
روشن نشد که آمده‌ای یا گذشته‌ای
بیدل دماغ ناز تو پر می‌زند به‌عرش
گویا به بال پشه ز عنقا گذشته‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک تار موگر از سر دنیا گذشته‌ای
صد کهکشان ز اوج ثریا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: اگر یک تار موی تو را از تمام جهان بگذرانیم، به اندازه‌ی صد کهکشان از اوج ستاره‌های ثریا دور شده‌ای.
بار دل‌ست این‌که به خاکت نشانده است
گر بی‌نفس شوی ز مسیحا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی در زندگی خود دچار رنج و سختی شود و نتواند بر آن فائق آید، مانند کسی است که بار سنگینی بر دوش دارد و در نهایت ممکن است به یأس و ناامیدی برسد. در این حالت، انسان باید از وجودی چون مسیح کمک بگیرد تا از این شرایط دشوار رهایی یابد. اگر کسی از این مسیحا عبور کند و به ناامیدی برسد، به نوعی بهینی برای او باقی نخواهد ماند.
ای هرزه تاز عرصهٔ عبرت ندامتی
چون عمر مفلسان به تمنا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: ای کسی که در زمینه عبرت جویی بی‌پروا و بی‌محابا هستی، ندامت و پشیمانی‌ات مانند عمر کسانی است که چیزی ندارند و در آرزوی گذشته‌های خود به سر می‌برند.
جمعیت وصول همان ترک جستجوست
منزل دمیده‌ای اگر از پا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: اگر به مقصد واقعی رسیده‌ای، بدان که تلاش و جستجو برای رسیدن به آن، تنها نشانه‌ای از آرزوی تو بوده است. اگر از موانع عبور کرده‌ای و به هدفت رسیده‌ای، باید بدان که این رسیدن، نتیجه‌ای است از مسیر طولانی که طی کرده‌ای.
ای قطرهٔ گهر شده‌، نازم به همتت
کز یک گره پل از سر دریا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: ای قطرهٔ گرانبها، به تو افتخار می‌کنم که با تلاش و عزم خود، از یک گره کوچک، پلی بر فراز دریا ساخته‌ای.
در خاک ما غبار دو عالم شکسته‌اند
از هر چه بگذری ز سر ماگذشته‌ای
هوش مصنوعی: در سرزمین ما غبار دو جهان فروریخته است و هر چه از اینجا بگذری، از ما گذشته‌ای.
ای جاده‌ات غرور جهان بلند و پست
لغزیده‌ای گر از همه بالا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: ای جاده، تو نماد عظمت و شکوهی، که حتی از تمام بلندی‌ها و پایینی‌ها نیز درجۀ بالاتری را تجربه کرده‌ای.
اشکی‌ست بر سر مژه بنیاد فرصتت
مغرور آرمیدنی اما گذشته‌ای
هوش مصنوعی: این بیت بیان کننده حالتی است که با وجود فرصتی که داشتی، اکنون به خاطر گذشته و غفلتت احساس پشیمانی می‌کنی. به نوعی، نشان‌دهنده احساس ناراحتی و فقدانی است که در نتیجه از دست دادن فرصت‌ها به وجود آمده. اشک و غم، نشانه‌ای از این احساسات است و در نهایت به فکر و تأمل درباره گذشته منجر می‌شود.
حرف اقامتت مثل ناخن است و مو
هر جا رسیده باشی از آنجا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: حرف تو در مورد ماندن و اقامتت مانند ناخن و موست؛ هر جا که باشی، نشان‌دهنده این است که از آن مکان عبور کرده‌ای.
برق نمودت آمدورفت شرار داشت
روشن نشد که آمده‌ای یا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: نمایش زیبای تو مانند برقی است که می‌آید و می‌رود و در دل خود آتش شعله‌وری دارد. اما نتوانستم بفهمم آیا تو تازه آمده‌ای یا از قبل اینجا بوده‌ای.
بیدل دماغ ناز تو پر می‌زند به‌عرش
گویا به بال پشه ز عنقا گذشته‌ای
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید که زیبایی و ناز تو آن‌قدر بلندمرتبه است که حتی دماغ و عواطف من به آسمان پرواز می‌کند و به نظر می‌رسد که از عرش بالا رفته‌ای، همان‌طور که پشه‌ای از موجودی افسانه‌ای مانند عنقا فراتر می‌رود. این تصویر نشان‌دهنده‌ی عظمت و زیبایی توست که می‌تواند روح من را به اوج برساند.