گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳۷

چون صبح دارم از چمنی رنگ جسته‌ای
گرد شکسته‌ای به هوا نقش بسته‌ای
گل‌ کرده‌ای ز مصرع برجستهٔ نفس
یک سکته در دماغ تامل نشسته‌ای
خون می‌خورم ز درد دل و دم نمی‌زنم
ترسم بنالد آبله در پا شکسته‌ای
چون من ندارد آینه دار بساط رنگ
شیرازهٔ مژه به تحیر گسسته‌ای
نی‌گرد محملی‌ست درین دشت و نی جرس
می‌بالد از هوس دل بیداد خسته‌ای
گردون چه جامها که به ‌گردش نداشته‌ست
بر دستگاه شیشهٔ گردن شکسته‌ای
آشفتگی به هیات ما می‌خورد قسم
کم بسته روزگار به این رنگ دسته‌ای
صیاد پرفشانی اوقات فرصتم
نخجیرهاست هر نفس از خویش رسته‌ای
بیدل نمی‌توان همه دم زیر آسمان
سرکوفتن به هاون گم کرده دسته‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون صبح دارم از چمنی رنگ جسته‌ای
گرد شکسته‌ای به هوا نقش بسته‌ای
هوش مصنوعی: صبح که می‌شود، رنگی از چمن پیدا می‌شود و همچون گردی که به هوا برخاسته باشد، آثار آن در فضا نمایان است.
گل‌ کرده‌ای ز مصرع برجستهٔ نفس
یک سکته در دماغ تامل نشسته‌ای
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خود مثل یک گل درخشانی، مانند یک شعر زیبا در ذهن من نشسته‌ای و به آرامی باعث می‌شوی که در لحظه‌ای به فکر و تأمل فرو بروم.
خون می‌خورم ز درد دل و دم نمی‌زنم
ترسم بنالد آبله در پا شکسته‌ای
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنجی که دارم، بی‌صدا و خاموش می‌خورم و ابراز نمی‌کنم. می‌ترسم که درد دیگران را هم به یاد بیاورد و از حالشان شکایت کنند، مثل فردی که پایش آسیب دیده و نمی‌خواهد از دردش بگوید.
چون من ندارد آینه دار بساط رنگ
شیرازهٔ مژه به تحیر گسسته‌ای
هوش مصنوعی: چون کسی مثل من نیست که آینه‌ای داشته باشد، بنابراین حال و هوای مژه‌ها که رنگی دارد، به شدت آشفته و نامنظم است.
نی‌گرد محملی‌ست درین دشت و نی جرس
می‌بالد از هوس دل بیداد خسته‌ای
هوش مصنوعی: در این دشت، گرد و غباری به‌وجود آمده و نی‌اجراکننده‌اش به سوی آروزی دل خسته‌ای می‌چرخد. گویی صدای جرس از شوق و آرزو برمی‌خیزد.
گردون چه جامها که به ‌گردش نداشته‌ست
بر دستگاه شیشهٔ گردن شکسته‌ای
هوش مصنوعی: آسمان چه جام‌ها و ظرف‌هایی که در حرکت خود نداشته است، در حالی که در برابر یک گردن شکسته از شیشه قرار دارد.
آشفتگی به هیات ما می‌خورد قسم
کم بسته روزگار به این رنگ دسته‌ای
هوش مصنوعی: ما در شرایطی به سر می‌بریم که اوضاع و احوال‌مان به این وضعیت پیچیده و آشفته دچار شده است و به نوعی روزگار به ما خوش نیامده و به این رنگ و بوی نچسبیده است.
صیاد پرفشانی اوقات فرصتم
نخجیرهاست هر نفس از خویش رسته‌ای
هوش مصنوعی: صیاد به خوبی اوقات فراغت خود را می‌گذراند و از هر لحظه‌ای که می‌گذرد، شکوه و زیبایی شکارها را تجربه می‌کند. هر نفس و هر لحظه‌ای که سپری می‌شود، او از محدودیت‌های خود آزادتر می‌شود.
بیدل نمی‌توان همه دم زیر آسمان
سرکوفتن به هاون گم کرده دسته‌ای
هوش مصنوعی: شخصی نمی‌تواند همیشه زیر آسمان به خاطر مشکلات و سختی‌ها خود را ناراحت کند و در زندگی به سراغ اشتباهات برود. این به نوعی به ما می‌گوید که نباید مدام به فکر ناکامی‌ها و شکست‌ها باشیم.