گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳۵

این ‌چه طاووسی نازست که اندوخته‌ای‌؟
پای تا سر همه چشمی و به خود دوخته‌ای
برق نیرنگ به این جلوه قیامت دارد
شعله در پردهٔ سنگ است و جهان سوخته‌ای
رونق چار سوی دهر ز کالای دلست
کو دکانی ‌که تو این آینه نفروخته‌ای
صوف و اطلس به نظر تار تحیر دارد
پنبه‌ای چند که بر دلق گدا دوخته‌ای
فطرت آب است ز اظهار کمالی‌ که تراست
صنعت شیشه‌گران عرق آموخته‌ای
آتش منفعل روز زمینگیر حیاست
لاله گل کرد چراغی ‌که تو افروخته‌ای
بیدل اندیشهٔ طور و شجر ایمن چند
آتشی نیست درین جا تو نفس سوخته‌ای

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این ‌چه طاووسی نازست که اندوخته‌ای‌؟
پای تا سر همه چشمی و به خود دوخته‌ای
هوش مصنوعی: این چه نوع طاووسی است که به زیبایی خود می‌بالد و همه توجه‌ها را به خود جلب کرده است؟ تمام وجودش پر از نگاه و دقت است و تنها به خودش نگاه می‌کند.
برق نیرنگ به این جلوه قیامت دارد
شعله در پردهٔ سنگ است و جهان سوخته‌ای
هوش مصنوعی: برق فریب این زیبایی، همچون روز قیامت می‌درخشد؛ گویی شعله‌ای در پس سنگ پنهان است و دنیا به آتش کشیده شده است.
رونق چار سوی دهر ز کالای دلست
کو دکانی ‌که تو این آینه نفروخته‌ای
هوش مصنوعی: رونق زندگی و دنیا به خاطر احساسات و دل‌مشغولی‌های درونی انسان‌هاست. هیچ مغازه‌ای پیدا نمی‌شود که در آن جاذبه و زیبایی روحی خود را به دیگران نفروخته باشی.
صوف و اطلس به نظر تار تحیر دارد
پنبه‌ای چند که بر دلق گدا دوخته‌ای
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد بین زرق و برق زیبای لباس‌های گران‌قیمت و ظاهری می‌پردازد که توجه را جلب می‌کند. او به نوعی از فقر و ساده‌زیستی اشاره می‌کند که در دل این تجملات پنهان است. این کنایه‌ها نشان‌دهنده آن است که گاهی اوقات ظواهر زیبا نمی‌توانند واقعیت‌های عمیق‌تری را که در زیر این لایه‌ها وجود دارد، بپوشانند.
فطرت آب است ز اظهار کمالی‌ که تراست
صنعت شیشه‌گران عرق آموخته‌ای
هوش مصنوعی: طبیعت آب به خاطر ویژگی‌های خاصی که دارد به وجود آمده است و این ویژگی‌ها از هنر و مهارت صنعتگران شیشه‌ساز نشأت گرفته است.
آتش منفعل روز زمینگیر حیاست
لاله گل کرد چراغی ‌که تو افروخته‌ای
هوش مصنوعی: آتش زبانه‌کش روزگار در حالتی از خاموشی و بی‌حالی است، در حالی که گلی مثل لاله شکوفا شده و روشنی‌ای که تو ایجاد کرده‌ای، به این زبانه‌ها جان می‌دهد.
بیدل اندیشهٔ طور و شجر ایمن چند
آتشی نیست درین جا تو نفس سوخته‌ای
هوش مصنوعی: درختان و کوه‌ها را به یاد آور و بدان که جایی که تو هستی، امن نیست. در اینجا تنها تو هستی که دلت در آتش longing می‌سوزد.