گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳۴

ای نفس مایه درین عرصه چه پرداخته‌ای
نقد فرصت همه رنگست و تو در باخته‌ا‌ی
صفحه آتش زده‌ای ناز چراغان چه بلاست
تا به فهم پر طاووس رسی فاخته‌ای
کاش از آینه ‌کس گرد سراغت یابد
محمل آرا چو سحر بر نفس ساخته‌ای
بیش ازین فتنهٔ هنگامهٔ اضداد مباش
چه شررها که نه با پنبه در انداخته‌ای
اینقدر نیست درین عرصه جهاد نفست
قطع کن زحمت تیغی‌که تواش آخته‌ای
دهر تاراجگه سیل و بنای تو حیات
ای ستمکش نگهی خانه‌کجا ساخته‌ای
عمر در سعی غبار جسد افشاندن رفت
آخر ای روح مقدس ز کجا تاخته‌ای
نقش غیر و حرم عشق چه امکان دارد
صورت‌توست در آن پرده‌که نشناخته‌ای
گردباد آن همه بر خویش نچیند بیدل
در خور گردش سر، گردنی افراخته‌ای

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نفس مایه درین عرصه چه پرداخته‌ای
نقد فرصت همه رنگست و تو در باخته‌ا‌ی
هوش مصنوعی: ای جان، در این دنیای پرتنوع، چگونه خویش را هزینه کرده‌ای؟ همه فرصت‌ها برای بهره‌وری وجود دارد و تو در این میدان شکست خورده‌ای.
صفحه آتش زده‌ای ناز چراغان چه بلاست
تا به فهم پر طاووس رسی فاخته‌ای
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دردسرهای عشق اشاره دارد. شعری درباره زنی زیبا که مانند شعله‌ای سوزان است و جذابیت او هم زمان می‌تواند مشکل‌ساز باشد. در عین حال، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که برای درک عمق ویژگی‌های او، باید به تجربیات و فهم بالایی دست یافت. به نوعی، عشق و زیبایی می‌تواند باعث بلاتکلیفی و چالش‌های عاطفی شود.
کاش از آینه ‌کس گرد سراغت یابد
محمل آرا چو سحر بر نفس ساخته‌ای
هوش مصنوعی: ای کاش کسی مانند آینه به سراغ تو بیاید و تو را بشناسد، همچنان که بوی خوش سحرگاهی به تمام فضا می‌پیچد.
بیش ازین فتنهٔ هنگامهٔ اضداد مباش
چه شررها که نه با پنبه در انداخته‌ای
هوش مصنوعی: دیگر اینجوری درگیر ماجراهای پرهیاهو و متناقض نشو، که می‌دانی چه آتش‌هایی که نه با نرمی، بلکه با شدت و بی‌احتیاطی آغاز شده‌اند.
اینقدر نیست درین عرصه جهاد نفست
قطع کن زحمت تیغی‌که تواش آخته‌ای
هوش مصنوعی: در این میدان رزم، این‌قدر نگو که نمی‌توانی، بلکه باید تلاش کنی و زحمت بکشی، چرا که شمشیری که به دست داری، آماده نبرد است.
دهر تاراجگه سیل و بنای تو حیات
ای ستمکش نگهی خانه‌کجا ساخته‌ای
هوش مصنوعی: دنیا مانند طوفانی است که هر چیزی را از بین می‌برد و تو، ای ستمکش، چگونه بر این ویرانی‌ها، خانه‌ای برای خود ساخته‌ای؟
عمر در سعی غبار جسد افشاندن رفت
آخر ای روح مقدس ز کجا تاخته‌ای
هوش مصنوعی: زندگی در تلاش و کوشش سپری شد و در نهایت، ای روح پاک، از کجا به اینجا آمده‌ای و چرا به ما حمله‌ور شده‌ای؟
نقش غیر و حرم عشق چه امکان دارد
صورت‌توست در آن پرده‌که نشناخته‌ای
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که عشق و اشتیاق به کسی بسیار عمیق و خاص است، به طوری که هر چیزی غیر از آن، حقیقتی ندارد. زیبایی و حضور محبوب در پس پرده‌ای قرار دارد که هنوز برای کسی شناخته شده نیست. در واقع، تنها آنچه که در عشق واقعی وجود دارد، ارزش شناخت و توجه را دارد.
گردباد آن همه بر خویش نچیند بیدل
در خور گردش سر، گردنی افراخته‌ای
هوش مصنوعی: گردباد نمی‌تواند بر خود حکمرانی کند و تنها در دایره‌اش بگردد، بلکه باید سر به زیر و متواضع باشد. تو همانند گردنی افراشته‌ای که با عظمت و سربلند در میان جمع قرار داری.