غزل شمارهٔ ۲۶۳۲
خلقیست محو خود به تماشای آینه
من نیز داغم از ید بیضای آینه
بیچاره دل چه خون که ز هستی نمیخورد
تنگ است از نفس همهجا، جای آینه
در عالمی که حسن ز تمثال ننگ داشت
ما دل گداختیم به سودای آینه
تاکی دل از فضولی حرصت الم کشد
زنگار نیستی مکن ایذای آینه
آنجا که دل طربکدهٔ عرض نازهاست
خوبان چرا کنند تمنای آینه
دل در حضور صافی خود نشئهٔ رساست
حیرت بس است بادهٔ مینای آینه
آفاق شور ظاهر و مظهر گرفته است
کو حیرتی که گرم کند جای آینه
آنجا که صیقل آینهدار تغافلست
پیداست تیرهروزی اجزای آینه
عمریست از امید دلی نقش بستهایم
گر حسن کم نگاه فتد وای آینه
الفت سراغ جلوه به جایی نمیرسد
حیرت دویده است به پهنای آینه
از محو جلوه طاقت رفتار بردهاند
دستی به سر گرفته کف پای آینه
بیدل شویم تا نکشد دامن هوس
خودبینیی که هست در ایمای اینه
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خلقیست محو خود به تماشای آینه
من نیز داغم از ید بیضای آینه
هوش مصنوعی: شخصیتی وجود دارد که به شدت مشغول تماشای خودش در آینه است و من نیز تحت تأثیر این آینه قرار دارم و از زیبایی آن دچار حساسیت و ناراحتی شدهام.
بیچاره دل چه خون که ز هستی نمیخورد
تنگ است از نفس همهجا، جای آینه
هوش مصنوعی: دل بیچاره چه زحمتی میکشد که از وجودش چیزی نمیخورد. فضا هر طرف که میچرخد، تنگ و محدود است و جایی برای نمایش خود ندارد.
در عالمی که حسن ز تمثال ننگ داشت
ما دل گداختیم به سودای آینه
هوش مصنوعی: در دنیایی که زیبایی از منظر ظاهریاش شرم داشت، ما با تمام دلسپردگیامان به آرزوی دیدن آینهها و جنبههای واقعی زندگی پرداختیم.
تاکی دل از فضولی حرصت الم کشد
زنگار نیستی مکن ایذای آینه
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلت به وسوسهها و حرص و طمع مشغول است، زنگار و کثیفی وجودی تو را آزار میدهد. پس ای آینه، به خود آزار نرسان.
آنجا که دل طربکدهٔ عرض نازهاست
خوبان چرا کنند تمنای آینه
هوش مصنوعی: در جایی که دل به شادی و لذت مشغول است، چرا زیباییها به دنبال آینهای برای نشان دادن خودشان باشند؟
دل در حضور صافی خود نشئهٔ رساست
حیرت بس است بادهٔ مینای آینه
هوش مصنوعی: دل وقتی در مقابل زیبایی واقعی میرسد، احساس شگفتی و شعف زیادی میکند. دیگر نیازی به نوشیدن شراب نیست؛ خود زیبایی مانند آینهای است که حقیقت را به شکلی شفاف و روشن نشان میدهد.
آفاق شور ظاهر و مظهر گرفته است
کو حیرتی که گرم کند جای آینه
هوش مصنوعی: در این دنیا، شور و شوقی پدید آمده که چهرهها را به خود مشغول کرده است، خیرهکنندهای که میتواند دل را گرم کند، همچون آینهای که روشنی را منعکس میکند.
آنجا که صیقل آینهدار تغافلست
پیداست تیرهروزی اجزای آینه
هوش مصنوعی: در جایی که شخصی به عمد نمیخواهد حقیقت را ببیند، تاریکی و ناامیدی در اجزای آینه روشن است.
عمریست از امید دلی نقش بستهایم
گر حسن کم نگاه فتد وای آینه
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که با امید و آرزو زندگی کردهایم و دلمان را به تصویر زیبایی وابسته کردهایم. اگر نگاهی زیبا به ما نیفتد، چه بر ما خواهد رفت!
الفت سراغ جلوه به جایی نمیرسد
حیرت دویده است به پهنای آینه
هوش مصنوعی: دوستی و عشق نمیتواند به جایی برسد، زیرا حیرت و شگفتی به اندازهای وجود دارد که مثل یک دویدن بیپایان در گستره آینه است.
از محو جلوه طاقت رفتار بردهاند
دستی به سر گرفته کف پای آینه
هوش مصنوعی: در اینجا، به نظر میرسد کسی با زیبایی و جاذبهای که دارد، توانسته است او را تحت تأثیر قرار دهد و به نوعی روح و نشاط او را تحت کنترل بگیرد. این حالت به قدری عمیق است که فرد احساس میکند در گودالی از زیبایی غرق شده و توان فرار از آن را ندارد. در واقع، آینه به عنوان نمادی از خودآگاهی و تصویرگری از زیباییها، دستای به سر داشته و بر زندگی و رفتار او اثر میگذارد.
بیدل شویم تا نکشد دامن هوس
خودبینیی که هست در ایمای اینه
هوش مصنوعی: باید از خودبینی و هوسهای بی مورد دور شویم و به نوعی بیدار و آگاه شویم تا دامان این افکار را از خود دور کنیم، چرا که این خودبینی مانند تصویری در آینه است که باید از آن عبور کنیم.

بیدل دهلوی