گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۳۱

امروزکیست مست تماشای آینه
کز ناز موج می‌زند اجزای آینه
دیوانهٔ جمال تو گر نیست از چه رو
جوهرکشیده سلسله در پای آینه
در حسرت بهار خطت ‌گرد می‌کند
جوهر به جای سبزه ز صحرای آینه
موقوف جلوهٔ ‌گل شبنم بهار توست
جوش‌ گهر ز موجهٔ دریای آینه
از شرم آنکه آب نشد از نظاره‌ات
گرداب خجلت است سراپای آینه
شد عمر صرف جلوه‌پرستی‌، ولی چه سود
نگرفت بینوا دل ما جای آینه
جز حیرت آنچه هست متاع‌ کدورت است
در عشق بعد از این من و سودای آینه
با خوی زشت صحبت روشندلان مخواه
زنگی خجل شود به تماشای آینه
حسن و هزار نسخهٔ نیرنگ در بغل
ما و دلی و یک ورق انشای آینه
روزی‌ که داد عرض نزاکت میان یار
افتاد مو به دیدهٔ بینای آینه
چندان که چشم باز کنی جلوه می‌دهد
اسمی‌ست ششجهت ز مسمای آینه
بیدل به هر دلی ندهند آرزوی داغ
اسکندر است باب تمنای آینه

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروزکیست مست تماشای آینه
کز ناز موج می‌زند اجزای آینه
هوش مصنوعی: امروز چه کسی است که در حال لذت بردن از تماشای آینه است، درحالی‌که زیبایی‌های آینه به‌طرز دلنشینی در هم پیچیده و می‌رقصند؟
دیوانهٔ جمال تو گر نیست از چه رو
جوهرکشیده سلسله در پای آینه
هوش مصنوعی: اگر کسی دیوانه زیبایی تو نیست، پس چه دلیلی دارد که سر و وضعش را برای آینه زیبا کند؟
در حسرت بهار خطت ‌گرد می‌کند
جوهر به جای سبزه ز صحرای آینه
هوش مصنوعی: در حسرت بهار، جوهری که در خط نوشته‌ات وجود دارد، مانند غبار می‌شود و به جای سبزه و زیبایی، دلتنگی و یأس را به تصویر می‌کشد.
موقوف جلوهٔ ‌گل شبنم بهار توست
جوش‌ گهر ز موجهٔ دریای آینه
هوش مصنوعی: زیبایی گل و شبنم بهار وابسته به جلوه‌گری توست، همان‌طور که جوش و خروش گوهر از امواج دریا به وجود می‌آید.
از شرم آنکه آب نشد از نظاره‌ات
گرداب خجلت است سراپای آینه
هوش مصنوعی: آینه به خاطر تماشای تو و ناتوانی در نشان دادن تصویرت خجالت‌زده و شرمنده است.
شد عمر صرف جلوه‌پرستی‌، ولی چه سود
نگرفت بینوا دل ما جای آینه
هوش مصنوعی: عمر ما در تلاش برای نشان دادن زیبایی‌ها صرف شد، اما نتیجه‌ای نگرفتیم و دل ما همچنان مانند آینه خالی است.
جز حیرت آنچه هست متاع‌ کدورت است
در عشق بعد از این من و سودای آینه
هوش مصنوعی: بجز شگفتی، هر آنچه وجود دارد، ناخالصی و کدورت است. در عشق، بعد از این، من و آرزوی آینه مشغول خواهیم بود.
با خوی زشت صحبت روشندلان مخواه
زنگی خجل شود به تماشای آینه
هوش مصنوعی: با رفتار ناپسند خود، با افرادی که دارای روشنایی ذهن و روح هستند، صحبت نکن. چرا که شاید فردی که در برابر تو ایستاده، از دیدن حقیقت وجودش در آینه شرمسار شود.
حسن و هزار نسخهٔ نیرنگ در بغل
ما و دلی و یک ورق انشای آینه
هوش مصنوعی: زیبایی و هزاران ترفند در کنار ماست و قلبی داریم که به مانند یک ورق نوشتهٔ آینه‌ای است.
روزی‌ که داد عرض نزاکت میان یار
افتاد مو به دیدهٔ بینای آینه
هوش مصنوعی: روزی که احترام و ادب بین عاشق و معشوق برقرار شد، مانند مویی در چشمان آینه واضح و نمایان گشت.
چندان که چشم باز کنی جلوه می‌دهد
اسمی‌ست ششجهت ز مسمای آینه
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر به اطراف نگاه کنی، جلوه و نمایی از اسم‌هایی را می‌بینی که در واقعیت وجود دارد و شبیه به تصویر آینه است.
بیدل به هر دلی ندهند آرزوی داغ
اسکندر است باب تمنای آینه
هوش مصنوعی: در هر دلی به سادگی نمی‌توانند بیدل را ببینند، زیرا آرزوی آنها داغ و تنش‌زای همچون اسکندر است و طلب آن، مانند آرزوی داشتن آینه‌ای است که صدای عشق و زیبایی را منعکس کند.