غزل شمارهٔ ۲۶۳۰
حیرت حسن که زد نشتر به چشم آینه
خشک میبینم رگ جوهر به چشم آینه
چارهٔ مخموری دیدار نتوان یافتن
دیدهام خمیازهٔ دیگر به چشم آینه
برق حیرت دستگاه جرات نظاره سوخت
تاب رویکیست آتشگر به چشم آینه
عجز بینش آشیان پرداز چندین جلوه است
بشکن ای نظاره بال و پر به چشم آینه
اینقدر گستاخ رویی دور از ساز حیاست
کاش مژگان بشکند جوهر به چشم آینه
صافی دل بر نمیدارد تمیز نیک و بد
گرد موهومیست خیروشربه چشم آینه
عرض حال خویش وقف بیتمیزیکردهام
دادهام رنگ خیالی گر به چشم آینه
نقش امکان در بهار حیرتم رنگی نبست
شستهام عمریست این دفتر به چشم آینه
گر همه وهم است بیداری، طرب مفت خیال
میکشد تمثال هم ساغر به چشم آینه
گرد عمر رفته هم از عالم دل جسته است
گر نفس پیگمکند بنگر به چشم آینه
رنج بینش بود بیدل هستی موهوم ما
مو شدیم از پیکر لاغر به چشم آینه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حیرت حسن که زد نشتر به چشم آینه
خشک میبینم رگ جوهر به چشم آینه
هوش مصنوعی: حیرت زیبایی که بر دیدگان آینه فرو افتاده است، مانند حالتی است که میبینم رگههایی از رنگ در آن ظاهر میشود.
چارهٔ مخموری دیدار نتوان یافتن
دیدهام خمیازهٔ دیگر به چشم آینه
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان راه حلی برای غم و اندوه ناشی از عشق پیدا کرد، چون چشمم دیگر حتی در آینه هم تنها نشانهای از خواب و کسالت را نشان میدهد.
برق حیرت دستگاه جرات نظاره سوخت
تاب رویکیست آتشگر به چشم آینه
هوش مصنوعی: برق حیرت در چشمانم موجب شد تا با جرات به آنچه میدیدم نگاه کنم. اما این نور و زیبایی که در آینه مشاهده میکردم، سوالی در ذهنم به وجود آورده بود: چه کسی میتواند این آتش و جاذبه را به وجود آورد؟
عجز بینش آشیان پرداز چندین جلوه است
بشکن ای نظاره بال و پر به چشم آینه
هوش مصنوعی: عدم توانایی در درک زیباییها و جلوههای مختلف باعث میشود که نتوانیم به درستی آنچه را که میبینیم بشناسیم. به همین دلیل، باید از محدودیتهای خود بیرون بیاییم و با دقت بیشتری به دنیا نگاه کنیم تا بتوانیم زیبایی را به درستی درک کنیم.
اینقدر گستاخ رویی دور از ساز حیاست
کاش مژگان بشکند جوهر به چشم آینه
هوش مصنوعی: تو چنان بیپروا و طغیانی که از حیا دور شدهای، ای کاش مژگان تو به قدری توانمند باشند که جوهر را در چشم آینه بشکنند.
صافی دل بر نمیدارد تمیز نیک و بد
گرد موهومیست خیروشربه چشم آینه
هوش مصنوعی: دل پاک نمیتواند تفاوت میان نیک و بد را درک کند، زیرا فقط خیال و توهمی در برابر دیدهی آینه است.
عرض حال خویش وقف بیتمیزیکردهام
دادهام رنگ خیالی گر به چشم آینه
هوش مصنوعی: من وضعیت خود را در اختیار ناپاکی قرار دادهام و اگر چه به چشم آیینه رنگی خیالی دادهام.
نقش امکان در بهار حیرتم رنگی نبست
شستهام عمریست این دفتر به چشم آینه
هوش مصنوعی: در بهار حیرت من، امکان زیبایی رنگی ندارد. من سالهاست که این دفتر را با چشم آینه شستهام.
گر همه وهم است بیداری، طرب مفت خیال
میکشد تمثال هم ساغر به چشم آینه
هوش مصنوعی: اگر تمام بیداری فقط افکار و خیالات باشد، شادی و لذت در این خیال، تصویر ساغر (جام) را در چشم آینه به وجود میآورد.
گرد عمر رفته هم از عالم دل جسته است
گر نفس پیگمکند بنگر به چشم آینه
هوش مصنوعی: عمر سپری شده از دنیا دور شده است، اگر نفس به دنبال گم شدن باشد، به چشم آینه نگاه کن.
رنج بینش بود بیدل هستی موهوم ما
مو شدیم از پیکر لاغر به چشم آینه
هوش مصنوعی: پیچیدگی و دشواری دیدن واقعیت باعث شده که ما تنها ظاهری از وجود خود را درک کنیم. ما از طریق بازتابی که در آینه میبینیم، به تناسب جسمی خود پی میبریم و متوجه لاغری و تغییرات ظاهریمان میشویم.

بیدل دهلوی