گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۱۸

به رشته‌ات اثر وهم مدعاست گره
تو گر زبند هوس واشوی کجاست گره
طلسم وحشتی ای بیخبر چه خود رایی‌ست
که شبنم تو به بال و پر هواست ‌گره
ز آرمیدگی دل فریب امن مخور
به هر شراری ازین سنگ شعله‌هاست‌گره
ره تردد اقبال‌کیست بگشاید
که از قلمرو ما تا پر هماست‌گره
نکرد سعی نفسها علاج‌ کلفت دل
گداخت تار و ز سختی همان بجاست‌گره
ادب نفس شمر انتظار جلوهٔ‌کیست
چو شمع بر سر مژگان نگاه ماست‌گره
سپند خوبش برآتش زدیم و خاک شدیم
هنوز بر لب ما عرض مدعاست‌گره
چو غنچه‌ای‌که شود خشک بر سر شاخی
در آستین امیدم کف دعاست گره
چو سبحه تفرقهٔ دل ز بس جنون اثرست
به ساز پیکرم از یکدگر جداست‌گره
زکار بسته بلند است قدر راست روان
در آن بساط‌که نی قدکشد عصاست‌گره
نفس مسوز به‌کلفت شماری اوهام
به قدر قطره درین بحر عقده‌هاست‌گره
چسان به عرض رسد حرف مدعا بیدل
که ناله در نفس ناتوان ماست‌گره

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به رشته‌ات اثر وهم مدعاست گره
تو گر زبند هوس واشوی کجاست گره
هوش مصنوعی: تأثیر خیال و خواسته‌های تو به زندگی‌ات گره خورده است. اگر بخواهی از این بندهای آرزو و هوس خود رها شوی، باید ببینی که در کجای این گره قرار داری.
طلسم وحشتی ای بیخبر چه خود رایی‌ست
که شبنم تو به بال و پر هواست ‌گره
هوش مصنوعی: ای ناآگاه، چه فکر خودپسندانه‌ای داری که شبنم تو به پرواز آسمان گره خورده است.
ز آرمیدگی دل فریب امن مخور
به هر شراری ازین سنگ شعله‌هاست‌گره
هوش مصنوعی: از آرامش و امنیت دل خود غافل نشو، زیرا هر آتشی که ایجاد می‌شود، از این سنگ سرد نشأت می‌گیرد.
ره تردد اقبال‌کیست بگشاید
که از قلمرو ما تا پر هماست‌گره
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که چه کسی می‌تواند مسیر خوشبختی را باز کند، وقتی که تا آسمان پرندگان زیبا فقط از قلمرو ما فاصله وجود دارد. به نوعی اشاره دارد به این که رسیدن به موفقیت و خوشبختی ممکن است با موانع و چالش‌هایی همراه باشد.
نکرد سعی نفسها علاج‌ کلفت دل
گداخت تار و ز سختی همان بجاست‌گره
هوش مصنوعی: تلاش‌ها و کوشش‌های مکرر برای درمان مشکلات دل، دردی را که بر اثر سختی و فشار به وجود آمده، برطرف نمی‌کند. همچنان که آن مشکل در جای خود باقی است.
ادب نفس شمر انتظار جلوهٔ‌کیست
چو شمع بر سر مژگان نگاه ماست‌گره
هوش مصنوعی: آداب و نزاکت را در خود پرورش بده و منتظر زیبایی بمان. همچون شعله‌ای که در کنار پلک‌های ما درخشش دارد، باید مراقب باشیم.
سپند خوبش برآتش زدیم و خاک شدیم
هنوز بر لب ما عرض مدعاست‌گره
هوش مصنوعی: ما عشق و خلوص او را به آتش عشق آزمایش کردیم و هنوز در دل و جان ما اشتیاق و خواسته وجود دارد.
چو غنچه‌ای‌که شود خشک بر سر شاخی
در آستین امیدم کف دعاست گره
هوش مصنوعی: مانند یک غنچه که بر روی شاخه‌ای خشک می‌شود، من در دل خود امید را نگه داشته‌ام و دعا می‌کنم که گره از کارم باز شود.
چو سبحه تفرقهٔ دل ز بس جنون اثرست
به ساز پیکرم از یکدگر جداست‌گره
هوش مصنوعی: دل به خاطر جنون‌هایی که در آن وجود دارد، مانند دانه‌های تسبیح به تکه‌های مختلف تقسیم شده است. در حالی که جسم من از هم جداست و هر بخشش به طور مستقل عمل می‌کند.
زکار بسته بلند است قدر راست روان
در آن بساط‌که نی قدکشد عصاست‌گره
هوش مصنوعی: در کار سخت و دشوار، بلندترین مقام را کسانی به دست می‌آورند که از حقیقت دور نشوند. در جایی که توانایی‌ها و قابلیت‌ها به درستی شناخته می‌شوند، دیگر کسی به جز افراد راست‌گو و درستکار به چشم نمی‌آید.
نفس مسوز به‌کلفت شماری اوهام
به قدر قطره درین بحر عقده‌هاست‌گره
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر، چرا که تصوراتی که در ذهنت شکل می‌گیرد، به اندازه‌ قطره‌ای در این دریای مشکلات و دغدغه‌هاست.
چسان به عرض رسد حرف مدعا بیدل
که ناله در نفس ناتوان ماست‌گره
هوش مصنوعی: چگونه می‌تواند حقیقتی که در دل ماست به زبان آید، در حالی که درد و اندوهی عمیق در وجود ما وجود دارد؟