غزل شمارهٔ ۲۶۱۶
غبارم برنمیخیزد ازین صحرای خوابیده
اسیرم همچو جولان در طلسم پای خوابیده
به غیر از نقش پا جایی ندارد جاده پیمایی
تو هم ته جرعهای بردار ازین مینای خوابیده
به یاد شام زلفت هر کجا چشمی به هم سودم
رگ خواب پریشان گشت مژگانهای خوابیده
با این قامت قیامت نیست ممکنگردن افرازد
به مژگان تو یعنی فتنهای بر پای خوابیده
هدایت خلق غافل را بلای دیگر است اینجا
بجز تکلیف بیداری مدان ایذای خوابیده
درین وحشتسرا موج گهر هم عبرتی دارد
به پهلو میرود عمری زیان فرسای خوابیده
به شمع آگهی یک بار نتوان دامن افشاندن
که غفلت نیز چندی گرم دارد جای خوابیده
غبارم اوج گیرد تا سر از خجالت برون آرم
چو محمل بیسبب پامالم از اعضای خوابیده
ز جهل و دانشم فرق دویی صورت نمیبندد
به معنی غافل بیدارم و دانای خوابیده
ز سعی نارسا مشق ندامت میکنم بیدل
عصای ناله شد آخر چوکوهم پای خوابیده
غزل شمارهٔ ۲۶۱۵: نپنداری همین روز و شب از هم سر برآوردهغزل شمارهٔ ۲۶۱۷: ندیدم در غبار و دود این صحرای خوابیده
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غبارم برنمیخیزد ازین صحرای خوابیده
اسیرم همچو جولان در طلسم پای خوابیده
هوش مصنوعی: من مثل یک موجود اسیر در این دنیای ساکت و بیتحرک گرفتار شدهام و غبار گذشتهام هیچگاه از این فضا برنمیخیزد، مانند جنبش و حرکت در طلسمی که همچنان در خواب است.
به غیر از نقش پا جایی ندارد جاده پیمایی
تو هم ته جرعهای بردار ازین مینای خوابیده
هوش مصنوعی: هیچ نشانهای از سفر تو در جاده وجود ندارد جز ردپای تو. حالا میتوانی از این لیوان خوابیده یکی دو جرعه بنوشی.
به یاد شام زلفت هر کجا چشمی به هم سودم
رگ خواب پریشان گشت مژگانهای خوابیده
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد موهای شبگونهات میافتم و چشمهایم را میبندم، رگ خواب و آرامش من به هم میریزد و مژگان خوابیدهام در هم میپیچند.
با این قامت قیامت نیست ممکنگردن افرازد
به مژگان تو یعنی فتنهای بر پای خوابیده
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت فردی میپردازد که با قامت و چشمانش قادر است هر ماجرای بزرگی را تحت تأثیر قرار دهد. بهنوعی نشان میدهد که زیبایی او هیچ رقیبی ندارد و میتواند به تنهایی دلیلی برای ایجاد فتنه و آشفتگی باشد. این جذابیت به گونهای است که حتی ممکن است خواب را تحت تأثیر قرار دهد و باعث بیداری و توجه شود.
هدایت خلق غافل را بلای دیگر است اینجا
بجز تکلیف بیداری مدان ایذای خوابیده
هوش مصنوعی: راهنمایی و هدایت افرادی که غافل و بیخبر هستند، خود چالش و مشکلی دیگر به شمار میآید. در این موقعیت، فقط وظیفهٔ بیداری و آگاهی دادن به آنها را در نظر بگیر و به خوابرفتگان آسیب نزن.
درین وحشتسرا موج گهر هم عبرتی دارد
به پهلو میرود عمری زیان فرسای خوابیده
هوش مصنوعی: در این مکان تاریک و خوفناک، حتی موجهای دریا هم میتوانند درس عبرتی داشته باشند. این موجها به آرامی حرکت میکنند و یادآور این هستند که عمر انسان به سرعت در حال گذر است و ممکن است به هدر برود.
به شمع آگهی یک بار نتوان دامن افشاندن
که غفلت نیز چندی گرم دارد جای خوابیده
هوش مصنوعی: شمعی که روشن است، نمیتوان بارها دامن را آتش زد، چون غفلت و بیتوجهی مدتی همچنان در خواب است و بیدار نمیشود.
غبارم اوج گیرد تا سر از خجالت برون آرم
چو محمل بیسبب پامالم از اعضای خوابیده
هوش مصنوعی: من غبار و خاک هستم و میخواهم با بالا رفتن به مقام و مرتبهای برسم تا دیگر شرمنده نباشم. مثل بار بر دوش دیگران که بدون علت و بهناگاه بر زمین افتادم و ناتوان از حرکت شدم.
ز جهل و دانشم فرق دویی صورت نمیبندد
به معنی غافل بیدارم و دانای خوابیده
هوش مصنوعی: من از جهل و دانش هیچ تفاوتی نمیبینم، چون در حقیقت، غافل نیستم و به بیداری دانایی رسیدهام.
ز سعی نارسا مشق ندامت میکنم بیدل
عصای ناله شد آخر چوکوهم پای خوابیده
هوش مصنوعی: از تلاش ناکافی خود پشیمانم، بیدل، عصای نالهام شد و در نهایت، پایم از خواب بیدار نشده است.

بیدل دهلوی