گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۱۲

به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته
توبه ناز و ما درآتش‌، تو به خواب وما نشسته
سرو برگ جرآت دل به ادب چرا نسوزد
که سپند هم به بزمت زتپش جدا نشسته
چه قیامت است یارب به جهان بی‌نیازی
که ز غیب تا شهادت همه ‌جا گدا نشسته
چه نهان‌، چه آ‌شکارا نبری خیال وحدت
که زدیده تا دل اینجا همه ما سوا نشسته
مرو ای نگه به ‌گلشن‌ که به روی هر گل آنجا
ز هجوم چشم شبنم عرق حیا نشسته
چو عدو زند دو زانو نخوری فریب عجزش
که به قصد جان تفنگی به سر دو پا نشسته
همه امشبت مهیا تو در انتظار فردا
نکنی‌که نقش وهمت ز امل‌کجا نشسته
به رهی‌که برق تازان همه نقش پای لنگند
به‌کجا رسیده باشم من بی‌عصا نشسته
به هزار خون تپیدم‌که به آبله رسیدم
چقدر بلند چیند سر زیر‌ پا نشسته
هوس‌ کلاه شاهی ز سرت برآر بیدل
به چه نازد استخوانی ‌که بر او هما نشسته

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته
توبه ناز و ما درآتش‌، تو به خواب وما نشسته
هوش مصنوعی: نقش گفت‌وگوی ما چقدر به جا و مناسب است، در حالی که تو با ناز و طنازی خوابیده‌ای و ما در آتش غم و حسرت نشسته‌ایم.
سرو برگ جرآت دل به ادب چرا نسوزد
که سپند هم به بزمت زتپش جدا نشسته
هوش مصنوعی: چرا دل با شجاعت و ادب نمیسوزد، در حالی که حتی درخت سپند هم از تپش و هیجان در کنار دیگران دور نشسته است؟
چه قیامت است یارب به جهان بی‌نیازی
که ز غیب تا شهادت همه ‌جا گدا نشسته
هوش مصنوعی: این دنیا چقدر عجیب و حیرت‌آور است، ای خدا! در جایی که انسان‌ها به نعمت‌ها و نیازهای خود بی‌نیاز به نظر می‌رسند، در واقع در همه جا افرادی هستند که در حال گدایی و طلب کمک هستند، از ابتدا تا انتهای زندگی.
چه نهان‌، چه آ‌شکارا نبری خیال وحدت
که زدیده تا دل اینجا همه ما سوا نشسته
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که در هر حال، چه در خفا و چه به‌صورت علنی، نباید در خیال وحدت و یکی شدن غفلت کرد. زیرا در حقیقت، همه ما به‌طور جداگانه در اینجا حضور داریم و از یکدیگر جدا هستیم.
مرو ای نگه به ‌گلشن‌ که به روی هر گل آنجا
ز هجوم چشم شبنم عرق حیا نشسته
هوش مصنوعی: نرو ای نگاه، به باغی که بر روی هر گل آنجا به خاطر افراط نگاه شبنم، عرقِ شرم نشسته است.
چو عدو زند دو زانو نخوری فریب عجزش
که به قصد جان تفنگی به سر دو پا نشسته
هوش مصنوعی: اگر دشمن با دوزانو نشسته و خود را ضعیف نشان می‌دهد، فریب او را نخورید، زیرا او با هدف آسیب رساندن به شما و با سلاحی در دست، در کمین نشسته است.
همه امشبت مهیا تو در انتظار فردا
نکنی‌که نقش وهمت ز امل‌کجا نشسته
هوش مصنوعی: تمام شب خود را برای فردا آماده کن، و نگذار که تصور خام و خیالی‌ات تو را به بی‌هویتی بکشاند.
به رهی‌که برق تازان همه نقش پای لنگند
به‌کجا رسیده باشم من بی‌عصا نشسته
هوش مصنوعی: در مسیری که برق می‌زند و نشانه‌های پا ناتوان وجود دارد، نمی‌دانم من بدون عصا به کجا رسیده‌ام و نشسته‌ام.
به هزار خون تپیدم‌که به آبله رسیدم
چقدر بلند چیند سر زیر‌ پا نشسته
هوش مصنوعی: در شرایط دشوار و پر درد، به سختی تلاش کردم تا به یک هدف دست پیدا کنم، اما به نظر می‌رسد که در تلاش‌هایم نادیده گرفته شده‌ام. واقعا برایم سخت است که ببینم افرادی که شاید ارزش کمتری دارند، به راحتی موقعیت‌ها را به خود اختصاص می‌دهند.
هوس‌ کلاه شاهی ز سرت برآر بیدل
به چه نازد استخوانی ‌که بر او هما نشسته
هوش مصنوعی: آرزو برای داشتن مقام و عنوانی بزرگ را از ذهن خود دور کن، زیرا به چه دلیلی بر استخوانی که حضور یک هما (پرنده‌ای زیبا و افسانه‌ای) بر آن نشسته، مغرور باشی؟