غزل شمارهٔ ۲۶۱۰
چیست گردون کاینقدر در خلق غوغا ریخته
سرنگون جامی به خاک تیره صهبا ریخته
گرد ما صد بار از صحرای امکان رفتهاند
تا قضا رنگی برای نام عنقا ریخته
آه از این حرص جنون جولان که از سعی امل
خاک دنیا برده و بر فرق عقبا ریخته
قطع امید قیامتکن که پاس مدعا
در غبار دی هزار امروز و فردا ریخته
تا نیفشانی به سر خاک بیابان امید
جمع نتوان کرد آب روی صد جا ریخته
زیر دیوار که باید منت راحت کشید
سایهٔ مو هم شبیخون بر سر ما ریخته
حسرت تعمیر بنیاد قناعت داشتیم
خاک ما را کرده گِل آب رخ ما ریخته
گر مروت مشربی با چین پیشانی مساز
از تُنُکرویی دم شمشیر خون ها ریخته
از ازلگمگشتهٔ آغوش یکتای توام
تا به کی جویم کف خاکی به دریا ریخته
تا ز هر عضوم سجود آستانت گل کند
پیکری چون آب میخواهم سراپا ریخته
تا توانی بیدل از تعظیم دل غافل مباش
شیشهگر نقد نفس در جیب عنقا ریخته
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چیست گردون کاینقدر در خلق غوغا ریخته
سرنگون جامی به خاک تیره صهبا ریخته
هوش مصنوعی: چرا این چنین دنیای گردان در بین مردم ایجاد تلاطم کرده است؟ آیا دلیل آن این است که جامی پر از شراب به خاک افتاده و همه جا را به هم ریخته است؟
گرد ما صد بار از صحرای امکان رفتهاند
تا قضا رنگی برای نام عنقا ریخته
هوش مصنوعی: هزاران بار از بیابان امکان و وجود گذشتهاند تا برای نام پرندهی افسانهای عنقا رنگی از قضا فراهم کنند.
آه از این حرص جنون جولان که از سعی امل
خاک دنیا برده و بر فرق عقبا ریخته
هوش مصنوعی: ای کاش از این حرص و جنون رهایی بیابیم؛ حرص و جنونی که تلاش برای به دست آوردن دنیا باعث شده و به جای پاداش واقعی، عواقب ناگواری را برای ما به ارمغان آورده است.
قطع امید قیامتکن که پاس مدعا
در غبار دی هزار امروز و فردا ریخته
هوش مصنوعی: امید به قیامت را قطع کن، زیرا رسیدگی به خواستهات در میان غبار هزاران روز امروز و فردا گم شده است.
تا نیفشانی به سر خاک بیابان امید
جمع نتوان کرد آب روی صد جا ریخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل نباشد و درختی در بیابان وجود نداشته باشد، امیدوار به جمعآوری آب در آنجا نخواهیم بود؛ چرا که آب در صد مکان گوناگون به هدر رفته است.
زیر دیوار که باید منت راحت کشید
سایهٔ مو هم شبیخون بر سر ما ریخته
هوش مصنوعی: زیر دیوار، باید صبر و آرامش را تحمل کنیم؛ حتی سایهٔ موی کسی هم میتواند به ما آسیب برساند.
حسرت تعمیر بنیاد قناعت داشتیم
خاک ما را کرده گِل آب رخ ما ریخته
هوش مصنوعی: ما حسرت ساختن و استحکام بنیاد قناعت را داشتیم، اما وضعیت ما به گونهای است که خاک ما تبدیل به گل شده و آب چهره ما را خراب کرده است.
گر مروت مشربی با چین پیشانی مساز
از تُنُکرویی دم شمشیر خون ها ریخته
هوش مصنوعی: اگر مروت و انسانیت داری، با ابروان هفتخط و چهره زیبا بازی نکن. چرا که از چهره نرم و ملایم، خونها بر زمین ریخته شده است.
از ازلگمگشتهٔ آغوش یکتای توام
تا به کی جویم کف خاکی به دریا ریخته
هوش مصنوعی: من از ابتدا گم شده در آغوش یکتای تو هستم و نمیدانم تا کی باید به دنبال ذرهای از خاک باشم که به دریا ریخته شده است.
تا ز هر عضوم سجود آستانت گل کند
پیکری چون آب میخواهم سراپا ریخته
هوش مصنوعی: من میخواهم تمام وجودم مثل آب ریخته شود و در برابر تو سجده کند و به تو احترام بگذارد.
تا توانی بیدل از تعظیم دل غافل مباش
شیشهگر نقد نفس در جیب عنقا ریخته
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، بیاحترامی به دل را فراموش کن. شیشهگری که در جیب خود روح و وجودش را نگهداشته، نباید بیمبالات باشد.

بیدل دهلوی