گنجور

غزل شمارهٔ ۲۶۰۱

عالم و این تردماغیهای جاه
شبنمی پاشید بر مشتی گیاه
مرگ غافل نیست از صید نفس
آتش از خس برنمی‌دارد نگاه
سرزمین شعله‌کاران گلخن است
کشت ما را دود می‌باشد گیاه
زندگانی از نفس جان می‌کند
عمرها شد می‌کشم یوسف ز چاه
ناامیدی فتح باب عشرت است
خنده لب وا می‌کند از حرف آه
ای زبان لافت افسون سلوک
باشد از مقراض مشکل قطع راه
باده روشن مشربی وانگاه دُرد؟
پرتو خورشید و مه‌، وانگه سیاه
بی‌زبانی از خجالت رستن است
عذر تا باقیست می‌بالد گناه
جستجو آیینه‌دار مقصد است
می شوی منزل اگر افتی به راه
نازکن‌ گر فکر خویشت ره نزد
ازگریبان غافلی بشکن کلاه
نرخ بازارکرم نشکستنی‌ست
گر دلت چیزی نخواهد عذر خواه
بیدل از غفلت ‌کسی را چاره نیست
سایه‌ای دارد گدا تا پادشاه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم و این تردماغیهای جاه
شبنمی پاشید بر مشتی گیاه
هوش مصنوعی: جهان و این تردیدها مانند شبنمی بر روی دمنوشی از گیاهان نشسته است.
مرگ غافل نیست از صید نفس
آتش از خس برنمی‌دارد نگاه
هوش مصنوعی: مرگ همیشه در کمین است و هیچ وقت از به دام انداختن جان انسان غافل نمی‌شود. آتش نیز با وجود وجود خس و علف‌های بی‌ارزش، به دنبال سوختن و سوزاندن است و به چیز دیگری توجه نمی‌کند.
سرزمین شعله‌کاران گلخن است
کشت ما را دود می‌باشد گیاه
هوش مصنوعی: سرزمین افرادی که در آتش کار می‌کنند، همانند یک کوره است و محصول ما تحت تأثیر دود آن قرار دارد.
زندگانی از نفس جان می‌کند
عمرها شد می‌کشم یوسف ز چاه
هوش مصنوعی: زندگی با نفس جان ادامه می‌یابد و عمرها از بین می‌رود، اما من یوسف را از چاه بیرون می‌آورم.
ناامیدی فتح باب عشرت است
خنده لب وا می‌کند از حرف آه
هوش مصنوعی: ناامیدی می‌تواند راهی به سوی خوشی و لذت باشد، زیرا وقتی که از دل شکستگی و ناامیدی سخن می‌گوییم، لبخند بر لبان ما می‌نشیند.
ای زبان لافت افسون سلوک
باشد از مقراض مشکل قطع راه
هوش مصنوعی: اگر به زبان لافت بپردازیم، در واقع به راز و جادوگری در مسیر سلوک اشاره دارد که با چنگ زدن به مشکلات، راه را مسدود می‌کند.
باده روشن مشربی وانگاه دُرد؟
پرتو خورشید و مه‌، وانگه سیاه
هوش مصنوعی: نوشیدنی‌ای که شفاف و دل‌انگیز است، و سپس دمی غلیظ و سنگین. همچون تابش خورشید و ماه، و بعد از آن، تاریکی و سنگینی.
بی‌زبانی از خجالت رستن است
عذر تا باقیست می‌بالد گناه
هوش مصنوعی: خجالت باعث می‌شود انسان نتواند حرف بزند و وقتی عذر و بهانه‌ای وجود دارد، گناه همچنان در دل فرد بزرگتر می‌شود و او را اذیت می‌کند.
جستجو آیینه‌دار مقصد است
می شوی منزل اگر افتی به راه
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی اهداف خود هستی، باید بدانی که هر قدمی که برمی‌داری و هر راهی که می‌پیمایی، تو را به مقصد نزدیک‌تر می‌کند. پس اگر به مسیر ادامه بدهی، به خانه و مقصود خود می‌رسی.
نازکن‌ گر فکر خویشت ره نزد
ازگریبان غافلی بشکن کلاه
هوش مصنوعی: اگر با ناز و دلربایی رفتار کنی و خود را غافلانه بپنداری، بهتر است که زودتر متوجه شوی و چاره‌ای برای خود بیندیشی.
نرخ بازارکرم نشکستنی‌ست
گر دلت چیزی نخواهد عذر خواه
هوش مصنوعی: اگر دل‌تان چیزی نخواهد، بهتر است عذرخواهی کنید؛ چون قیمت بازار عشق به آسانی شکسته نمی‌شود.
بیدل از غفلت ‌کسی را چاره نیست
سایه‌ای دارد گدا تا پادشاه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را از غفلت راهی نیست؛ حتی سایه‌ یک فقیر هم در کنار پادشاه حضور دارد.