غزل شمارهٔ ۲۶۰
شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما
سرکوب بال وپر شد بیدست پایی ما
درکارگاه امکان بیشبهه نیست فطرت
تمثال میفروشد آیینهزایی ما
زان پنجهٔ نگارین نگرفت رنگ و بویی
پامال یأسگردید خون حنایی ما
یارب مباد آتش از شعله بازماند
خاک است بر سر ما از نارسایی ما
چونگل زباغ هستی ما هم فریب خوردیم
خون داشت درگریبان رنگین قبایی ما
گر اشک رخ نساید بر خاک ناتوانی
زان آستانکه خواهد عذر جدایی ما
در راه او نشستیم چندانکه خاکگشتیم
زین بیشتر چه باشد صبرآزمایی ما
از سجدهٔ حضورت بوی اثر نبردیم
امید دستها سود از جبههسایی ما
تاکی هوس نوردی تا چند هرزهگردی
یاربکه سنگگردد خاک هوایی ما
گر در قفس بمیریم زان بهکه اوجگیریم
بیبال و پر اسیریم آه از رهایی ما
سرها قدم نشین شد پروازهاکمین شد
صد آسمان زمین شد از بیعصایی ما
بیدل اگر توهّم بند نظر نباشد
کافیست سیر معنی لفظ آشنایی ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما
سرکوب بال وپر شد بیدست پایی ما
هوش مصنوعی: اشتیاق تو باعث شد که کمبودهای ما بیشتر حس شود و این حس، توانایی ما را برای پرواز و حرکت محدود کرد.
درکارگاه امکان بیشبهه نیست فطرت
تمثال میفروشد آیینهزایی ما
هوش مصنوعی: در دنیای واقعی، هیچ تردیدی وجود ندارد که حقیقت وجودی ما به مانند یک آینه، تصویر فطرت را به نمایش میگذارد.
زان پنجهٔ نگارین نگرفت رنگ و بویی
پامال یأسگردید خون حنایی ما
هوش مصنوعی: از آن دستهای زیبا رنگ و بو نداشت و ما به سبب ناامیدی به زنجیر مایعی حنایی رنگ گرفتار شدیم.
یارب مباد آتش از شعله بازماند
خاک است بر سر ما از نارسایی ما
هوش مصنوعی: ای خدا نگذار که آتش عشق خاموش بماند، زیرا خاک بر سر ماست و این نشاندهنده ضعف و ناتوانی ماست.
چونگل زباغ هستی ما هم فریب خوردیم
خون داشت درگریبان رنگین قبایی ما
هوش مصنوعی: مانند گل که در باغ هستی زیبا و فریبنده است، ما نیز فریب آن را خوردیم. درحالیکه در میان زیبایی خود، خون و رنجی نهفته است که بر دامن رنگین لباس ما باقی مانده است.
گر اشک رخ نساید بر خاک ناتوانی
زان آستانکه خواهد عذر جدایی ما
هوش مصنوعی: اگر اشک بر زمین ناتوانی نریزد، از آن درگاهی که ما از آن جدا شدهایم، چه عذری برای جدایی ما وجود خواهد داشت؟
در راه او نشستیم چندانکه خاکگشتیم
زین بیشتر چه باشد صبرآزمایی ما
هوش مصنوعی: ما در راه او چنان نشستیم که دیگر به خاک تبدیل شدیم. پس از این تحمل و صبر، چه چیزی میتواند بر ما آزمایش کند؟
از سجدهٔ حضورت بوی اثر نبردیم
امید دستها سود از جبههسایی ما
هوش مصنوعی: از نشستن در حضور تو بویی از محبت و محبت به دست نیاوردیم. ما امید داریم که دستانمان از سایهساری تو بهرهمند شود.
تاکی هوس نوردی تا چند هرزهگردی
یاربکه سنگگردد خاک هوایی ما
هوش مصنوعی: تا کی باید در آرزوهای بیهوده و هوسهای گذرا سرگردان بمانیم، ای کاش روزی برسد که خاک ما قوت و پایداری پیدا کند و از این بیثباتی رهایی یابیم.
گر در قفس بمیریم زان بهکه اوجگیریم
بیبال و پر اسیریم آه از رهایی ما
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد در قفس بمیریم، بهتر است که بیبال و پر همچنان در اسارت بمانیم. ای وای بر رهایی ما!
سرها قدم نشین شد پروازهاکمین شد
صد آسمان زمین شد از بیعصایی ما
هوش مصنوعی: سرها به سمت پایین افتادند و پروازها تبدیل به کمین شدند. صد آسمان به زمین رسیدند، همه اینها به خاطر بیعصایی و ناتوانی ماست.
بیدل اگر توهّم بند نظر نباشد
کافیست سیر معنی لفظ آشنایی ما
هوش مصنوعی: اگر برداشت ما از نگاه و توجه، درست باشد، کافی است که با معنای واژهها آشنایی داشته باشیم.
حاشیه ها
1391/01/17 23:04
احمد مبارک
با سلا م های دوستانه ،
در غزل شماره 261 در ردیف مصراع های دوم ترتیب انها کاملا" بر هم خورده است.
مطلع غزل در چاب کابل ص 31 و در دیوان بیدل با ویرایش دکتر م س سروری، نشر علم، غزل شماره 73صفحۀ 137 چنین است:
بر سنگ زد زمانه زبس ساز آشنا
در سرمه گرد می کند آواز آشنا
در حالیکه فعلا" در گنجور نوشته شده:
بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا
آه از فسون غول به آواز آشنا
آه از فسون غولِ ، به آواز آشنا ...... مصرع دوم مقطع غزل است.
در اثر این اشتباه همۀ ابیات غزل بی معنی گردیده و این جفای بزرگ وحتی نا بخشودنی بر ابوالمعانی بیدل است.
لطفا" با زود تر ین فرصت به رفع این خطا اقدام کنید. و یا این غزل را حذف نما ئید.
موفق باشید.